وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - در مدح اتسز
جهان ظفر پادشا بو المظفر
که رایت اسلام ازو شد مظفر
سپهدار اسلام ، اتسز ، که نامش
بیافزود آرایش مهر و منبر
خداوند دین و خداوند دولت
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - هم در مدح اتسز گوید
رایت شهریار دین گستر
سایه افگند بر جهان یکسر
مسرعات فلک رسانیدند
خبر فتح او بحر کشور
رونقی یافت ملت ایزد
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - هم در مدح اتسز گوید
علاء دولت خوارزمشاه دین پرور
که آفتاب جلالست و آسمان هنر
خدایگانی ، دریا دلی ، خداوندی
که هست گوهر دریای شرع پیغمبر
شده مسخر پیمان او شهور و سنین
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - نیز در مدح اتسز
مایهٔ نصرت ، آفتاب ظفر
سایهٔ ایزد ، افتخار بشر
شاه غازی، علا، دولت و دین
آن مکان جلال و کان ظفر
کامگاری، که جز بفرمانش
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - هم در مدح اتسز گوید
امروز شد صحیفهٔ اقبال پر نگار
و امروز شد طلیعهٔ اسلام کامگار
امروز عون دولت خوارزمشاه کرد
بر رغم شرک قاعدهٔ شرع استوار
در زد بروزگار عدو آتش فنا
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - نیز در مدح اتسز گوید
ای بسته و گشاده بسی دشمن و حصار
در هر دو حال باد ترا کردگار یار
تأیید تو شکسته بیک حمله صد مصاف
اقبال تو گشاده یک لحظه و صد حصار
بر موجب رضای تو ایام را مضا
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - هم در مدح اتسز و تهنیت ورود او به سرای کمال الدین گوید
ای زتیغ بی قرار تو ممالک را قرار
صفحهٔ دولت ز آثار حمیدت پر نگار
اختران کی بود جز بر هوای تو مسیر؟
و آسمان را کی بود جز بر مراد تو مدار؟
نه در ایوان سخاوت مثل تو بوده جواد
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - هم در ستایش اتسز
ای زمان را پادشاه و ای زمین را شهریار
پادشاه نامداری ، شهریار کامگار
ملک و ملت را ز رأی و رایت تو انتظام
دین و دولت را ز نام و نامهٔ تو افتخار
مثل و شبه تو نبوده روز بزم و روز رزم
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - در فتح جند و مدح علاء الدوله نصرت دین ابوالمظفر اتسز خوارزمشاه
ای سمن ساق ترک سیم عذار
تیغ از کف بنه ، قدح بردار
وقت باده است ، باره را بر بند
روز مهر است ، کینه را بگذار
عدت رزم را بجمله ببر
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - قصیدۀ مصنوعه در مدح قزل ارسلان (۱)
ای ملک را ثنای صدر تو کار
وی ملک را هوای قدر تو بار
الترصیع مع التجنیس
تیر حزمت ز ماه دید سپر
تیر جزمت ز مهر دید سپار
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - در مدح ملک اتسز
بنشاند باد فتنه ز شمشیر آبدار
فرمانده ملوک ، خداوند روزگار
خورشید خسروان ، ملک اتسز، که تیغ او
اندر جهان معالم حق کرده آشکار
شاهی ، کز و لوای ظفر گشت مرتفع
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - نیز در مدح اتسز گوید
پناه ملک عجم ، شهریار دولت یار
چراغ دین عرب ، پادشاه گیتی دار
ابوالمظفر ، اتسز ، خدایگان بشر
که اختیار ملوک است و افتخار تبار
خدایگانی ، کز علم و حلم او هستند
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در وصف قلم و خاتم و مدح علاء الدوله ابوالمظفر اتسز
چیست آن شکل آسمان کردار؟
کآفتاب اندرو گرفته قرار
دیده کس آفتاب ناسایر
دیده کس آسمان نادوار؟
نعمت و محنتست از آثارش
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در مدح مجدالدین علی بن جعفر
زان زلف بیقرار دلم گشت بیقرار
زان چشم پر خمار سرم گشت پر خمار
سر پر خمار خوش تر و دل بیقرار به
زان چشم پر خمار وزان زلف بیقرار
چون تارهای زلف تو گشتست روز من
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - در مدح اتسز
زهی! خطهٔ ملک را شهریار
خهی! از تو بنیاد دین استوار
چو تن را بجان و چو جان را بعلم
بجاه تو اسلام را افتخار
نه در بیضهٔ حشمت تو خلل
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - رد العجز الی الصدر در مدح اتسز
قرار از دل من ربود آن نگار
بدان عنبرین طرهٔ بی قرار
نگارست رخسارهٔ من ربود آن نگار
ز هجران رخسارهٔ آن نگار
کنار من از دوست تا شد تهی
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در مدح ملک اتسز
مظلم شبی دراز از طرهٔ نگار
گشته سیه زمان و شده تیر روزگار
افلاک شسته چهرهٔ خود را برنک تیر
و آفاق کرده جامهٔ خود را بلون قار
بر خلق تنگ گشته مساکن چو کام کور
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - هم در ستایش ملک اتسز
منت خدای را، که باقبال شهریار
شد رکن ملک و قاعدهٔ ملت استوار
خوارزمشاه عالم عادل ، که در جهان
ناورد گشت چرخ چنو هیچ شهریار
خورشید خسروان ملک اتسز ، که کردهاش
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - نیز در مدح اتسز خوارزمشاه
همه کار گیتی بود برقرار
چو با دین و دانش بود شهریار
بعدلست هر سلطنت را ثبات
بعلمست هر مملکت را مدار
جهان را بعدل و هدی را بعلم
[...]
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مرثیۀ شرف الدین قزل ارسلان بن اتسز
بس بلندا! که شد ز گردون پست
بس عزیز که شد ز گیتی خوار
محنت چرخ را که دیده قیاس؟
ستم دهر را که دید شمار
نیست از چرخ ایمنی، پنهان
[...]