ای سمن ساق ترک سیم عذار
تیغ از کف بنه ، قدح بردار
وقت باده است ، باره را بر بند
روز مهر است ، کینه را بگذار
عدت رزم را بجمله ببر
و آلت بزم را بجمله بیار
دولتی باشد از کف باده
خاصه بر فتح شاه دولت یار
شاه غازی ، علاء دولت و دین
آن فلک قدرت ملک مقدار
شهریاری که از سیاست او
چون حرم شد همه جبال و قفار
نامداری ، که از سخاوت او
چون ارم شد بلاد و دیار
آنکه مال خزاین گیتی
نیست با جود دست او بسیار
و آنکه کشف سرایر گردون
نیست در پیش طبع او دشوار
هست معمار ملک عدلش و کیست
ملک را به زعدل او معمار؟
هست معیار فضل طبعش و چیست
فضل را به زطبع او معمار؟
سرکشان را بخسرویش ایمان
خسروان را ببندگیش اقرار
ملک او زینت زمین و زمان
صدر او کعبه صغار و کبار
پایگاهش معول اشراف
بارگهش مخیم احرار
مکرماتش فزون شده ز قیاس
ناشراتش برون شده ز شمار
خسروان را بجاه اوست یمین
سایلان را ز جود اوست یسار
نیست پاینده با کفش اموال
نیست پوشیده بر دلش اسرار
بازوی عدل ازو شدست قوی
پیکر ظلم ازو شدست نزار
هیچ مجلس چنو ندیده جواد
هیچ میدان چنو ندیده سوار
اختران را بحکم اوست مسیر
و آسمان را بامر اوست مدار
خسروا، اختیار کردی غزو
از پی دین احمد مختار
با لبای تو از رجال هدی
مجتمع گشته لشکری جرار
هم بدام سال که با لوای رسول
جمع گشتیم مهاجر و انصار
لشکر ی ناکشیده قهر شکست
سپهی ناچشیده زهر فرار
همه را با رماح خطی شغل
همه را با سیوف هندی کار
باره در زیرشان چون غران شیر
نیزه در دستشان چو پیچان مار
رانده سوی دیار شرک چو باد
کرده روز سپاه شرک چو قار
گه ترا بوده آبخور بر کوه
گه ترا بوده خوابگه در غار
تیغ چون آب تو زده آتش
در شعوب و قبایل کفار
منتظم را کرده شرع را احوال
مندرس کرده شرک را آثار
هم نکردی قرار ، اگر چه ز تو
همه احوال دین گرفت قرار
چند بردی بسوی چند از راه
تا بر آری ز اهل بغی دمار
خواستی از موافقان بیعت
ساختی با مخالفان پیکار
بر حصاری زدی ، به بارهٔ او
در علو از ستاره دارد عار
صخر او صحن اختر ثابت
بوم او بام گنبد دوار
شیر مردان از آن حصار بتیر
شیر افلاک را کنند شکار
همه گردان کشان گرد افگن
همه نیزه زنان تیغ گزار
سخت داننده حرب را تدبیر
نیک بیننده جنگ را هنجار
جمله گشتند بی بصر از هول
چون بریشان زدی قضا کردار
مثلست اینکه : بی بصر گردند
با نزول قضا اولوالابصار
وقعه ای ساختی در آن بقعه
که چنان کس نخواند در اخبار
نه عجم را ز رستم دستان
نه عرب را ز حیدر کرار
گشته هامون اثر فلک زسلاح
گشته گردون صفت زمین ز غبار
کند آمال را شده دندان
تیز آجال را شده بازار
اندران لحظه ز آتش تیغت
بر نجوم فلک رسید شرار
حمله بردی گهی بسوی یمین
باره راندی گهی بسوی یسار
زرد کردی جنود را چهره
لعل کردی حسام را رخسار
خاست از تیغ تو همی شنگرف
ورچه خیزد ز تیغها زنگار
هر خدنگی ، که خصم تو انداخت
رفت پیکان بجانب سوفار
وانگهی جست باز پس ، تا گشت
دل او هم بدان خدنگ افکار
باز دادند در یکی ساعت
بتو اعدا ودایع بسیار
اینت اقبال کوکب مسعود
و اینت تأیید ایزد دادار
خسروا ، دست روزگار افراخت
در فزای جهان لبای بهار
هر چه گلزار بود درگیتی
از قدوم بهار شد گلزار
در فاخر فرو فکند از چرخ
گل تازه برون دمید از خار
باغ ها شد چو خانهٔ بزاز
راغها شد چو طلبهٔ عطار
کرد پیکان تیز قوس و قزح
غرفهٔ موج خون همه کهسار
خاک را هست خز دیبا و فرش
شاخ را هست در و مینا بار
صحن بستان ز سبزه همچو بهشت
روی لاله ز سبزه همچو نگار
آب در جوی چون عقار بصف
لاله بر گرد جوی جام عقار
حلق بلبل ، بر غم نالهٔ زیر
برده بر اوج چرخ نالهٔ زار
طوطیان چمن بجای چنه
لعل و لؤلؤ گرفته در منقار
اندرین فصل ، کز بدایع خلد
هست آفاق را شعار و دثار
باز گردان ز حرب لشکر حق
بر دل از لهو لشکری بگسار
مجلسی ساز خوب چون رخ دوست
باده ای خواه لعل چون لب یار
همچو گلنار ، باده ای که کند
چهرهٔ چون زریر چون گلنار
راحت روح و قوت قلب
مایهٔ لهو و آفت تیمار
لعل گردد ز عکس او کف دست
روز گردد ز نور او شب تار
خوشتر از عمر و جز بدو نبود
عاقل از عمر خویش برخوردار
از کف ساقی سمن ساقی
زهره کردار و مشتری دیدار
روی او بی نگار یار جمال
چشم او بی شراب جفت خمار
خسته جانها بغمزهٔ غماز
برده دلها بطرهٔ طرار
تیره باد طلعتش مه گردون
خیره با صورتش بت فرخار
در خور صد هزار ناز و عتاب
وز در صدهزار بوس و کنار
بچنین باده و چنین ساقی
حق عمر عزیز را بگزار
ملک هست و جوانی و صحت
این چنین روز را غنیمت دار
ابر کردار قطره های عطا
بر موالی و بر حوالی بار
گرت باید که ندروی جز حمد
همه جز تخم مکرمت بمکار
دل منه بر ستارهٔ ریمن
تن مده در زمانهٔ غدار
با جفا دهر را بخس مشمر
بی خرد را چرخ را بکس منگار
نیست با چرخ ایمنی ، هیهات !
نیست در دهر مردمی ، زنهار !
کان یکی ناکسیست بس زراق
و یکی سفله ایست بس مکار
نام نیکو طلب ، که گنج ثنا
بهتر از گنج خواسته صد بار
یک ثنا به که سیم صد خرمن
یک دعا به که مال صد خروار
مرد و مردم کسیست کز پس او
خیر گویند زمرهٔ اخیار
تا که آبا و امهات جهان
علوی و سفلی اند هفت و چهار
باد رخصاره و دل اعدات
زرد و کفته بسان آبی و نار
ایزدت باد حافظ و ناصر
در میان مخاوف و اخطار
نیک خواه تو دایماً فی الخلد
بد سگال تو خالداً فی النار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف و ستایش یک پادشاه شجاع و سخی میپردازد که در راستای دین و عدالت به جنگ با دشمنان میپردازد و بر زمین و زمان سلطنت و حاکمیت دارد. شاعر از ویژگیهای مثبت این پادشاه همچون دلیرانه جنگیدن، بخشش و فروتنی او سخن میگوید و او را الگویی از نیکوکاری و انصاف میداند. همچنین به زیباییهای طبیعت در دوران حکومت او و لذتهای زندگی اشاره میکند، از جمله بادهنوشی همراه با دوستان. شعر در نهایت با تأکید بر اینکه ستایش و نام نیکوی پادشاه از ثروت مادی مهمتر است، به پایان میرسد و دعا میکند که او همواره تحت حمایت خدا باشد.
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو و زیبای چهره، شمشیر را کنار بگذار و قدحی پر کن تا بنوشیم و لذت ببریم.
هوش مصنوعی: زمان نوشیدن شراب فرا رسیده است، بار را آماده کن. این روز را که برای دوستی و مهر است، کینه و دشمنی را کنار بگذار.
هوش مصنوعی: تمامی ابزارهای جنگ را جمعآوری کن و همهی وسایل خوشگذرانی را هم بیاور.
هوش مصنوعی: یک حکومتی وجود خواهد داشت که نیکوترین نعمتها در آن جریان دارد، به خصوص به مناسبت پیروزی پادشاه و خوشحالی یاران.
هوش مصنوعی: شاه غازی، علاءالدین و دیانت در آسمان قدرت و بزرگی ملک را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: یک پادشاهی که با تدبیر و سیاست خود، تمام کوهها و بیابانها را به حرم امنی تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: شخصی محبوب و با سخاوت وجود دارد که به خاطر د generosity او، کشورها و سرزمینها شکوفا و آباد شدهاند.
هوش مصنوعی: کسی که دارای财富های دنیوی نیست، اما با بخشندگی و generosity خودش، در عمل بسیار کمککننده و نیکوکار است.
هوش مصنوعی: آن شخصی که نمیتواند اسرار آسمان را درک کند، در برابر توانایی او، کار سختی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در تعیین و ساختار عدالت، معمار آن کس است که خود به درستی و عدالت شناخته شود. کسی که به راستی عادل است، میتواند دیگران را به این سمت سوق دهد. در حقیقت، کسی که بر عرش سلطنت نشسته، خود باید نمونهای از عدل باشد تا بتواند به دیگران در این مسیر کمک کند.
هوش مصنوعی: شایستگی و فضیلت او به خاطر خصلتهای ذاتیاش است و چه چیزی میتواند فضیلت را بهتر از این خصلتها توصیف کند؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سرکشان و تبهکاران باید به طور خاص به مقام و قدرت پادشاهان ایمان داشته باشند و در برابر آنها تسلیم شوند. در واقع، اشاره به این دارد که افراد باید به یاد داشته باشند که پادشاهان بر اساس اقتدار خود و پذیرش حقیقت، حکومت میکنند و هیچ گونه سرکشی را نمیپذیرند.
هوش مصنوعی: وجود او زیباییهای زمین و زمان است و مقام او مانند کعبهای است که برای کوچک و بزرگ مورد احترام و توجه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: مکان او محل بزرگان است و درگاهش مأمن آزادگان.
هوش مصنوعی: نعمتها و کرامتهای او به حدی زیاد است که نمیتوان آنها را اندازهگیری کرد و از شمارش خارج شدهاند.
هوش مصنوعی: پادشاهان به خاطر مقام و منزلت خود از راستدستی بهرهمند هستند و بخشندگان به خاطر سخاوتشان از چپدستی.
هوش مصنوعی: اموال و possessions نمیتوانند همیشه پایدار باشند و رازهای دل انسان را نمیتوان با داشتن این اموال پنهان کرد.
هوش مصنوعی: خودداری و عدل باعث شدهاند که قدرت و نیرویی به وجود آید، در حالی که ظلم و ستم به ضعف و ناتوانی دچار شدهاند.
هوش مصنوعی: هیچ مجلسی به زیبایی و شکوه این جمعی که ما در آن هستیم، دیده نشده است و هیچ میدانی به بزرگی و هیجان این سواری که اکنون در آن هستیم، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ستارهها به فرمان او در مسیری مشخص حرکت میکنند و آسمان تحت مدیریت او به دور خودش میچرخد.
هوش مصنوعی: ای خسروا، تو به خاطر دین احمد مختار به جنگ و مبارزه پرداختهای.
هوش مصنوعی: با لبهای تو گروهی از مردان هدایت گرد هم آمدهاند و لشکری بزرگ تشکیل دادهاند.
هوش مصنوعی: در سالی که ما زیر پرچم پیامبر جمع شدیم، مهاجرین و انصار به هم پیوستند.
هوش مصنوعی: لشکری که هنوز در میدان نبرد نرفته، شکست میخورد، و سپاهی که طعمی از زهر نگرفته، فرار میکند.
هوش مصنوعی: همه را با تیرهای خطی به شغل و حرفهای که دارند مشغول کن، و همه را با شمشیرهای هندی به کار بگیر.
هوش مصنوعی: باران به شدت میبارد و زمین همچون شیر خروشان است. همچنین، نیزههایشان به خاطر حرکتشان مانند مارهایی میپیچند.
هوش مصنوعی: مانند بادی که به سوی سرزمین کفر میدود، سپاه کفر نیز مانند یک طوفان در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: گاهی بر فراز کوه نوشیدنی برای تو بوده و گاهی در غاری که در آن خوابیدهای.
هوش مصنوعی: شمشیر مانند آب به جان قبایل و ملتهای کافر آتش میزند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نظمدهنده به وضوح شرع را به یک وضعیت قدیمی و فرسوده درآورده و نشانههای شرک را آشکار کرده است. به عبارت دیگر، شرایط موجود به گونهای است که اصول دینی در حال از بین رفتن هستند و آثار اعتقادات نادرست نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تو هیچگاه برای من آرامشی فراهم نکردی، هرچند همه حال و احوال دین را از تو به دست آوردم و به آرامش رسیدم.
هوش مصنوعی: چند قدم به سمت چند نفر پیش رفتی تا از دست اهل فساد و ظلم رهایی یابی.
هوش مصنوعی: تو به دنبال حمایت از دوستان بودی، در حالی که با دشمنان هم درگیر شدی.
هوش مصنوعی: تو بر دیواری ضربه زدی و بر فراز آن، در بلندیهایش ستارهای را شرمنده کردی.
هوش مصنوعی: این جمله به یک شخص یا یک چیز اشاره دارد که ثابت و پایدار مانند یک صخره است و همچنین بر بام آسمان یا گنبدی که به دور میچرخد، قرار دارد. این تعبیر میتواند نشاندهندهی استواری و ثبات در مقابل تغییرات و ناپایداریهای زندگی باشد.
هوش مصنوعی: مردان شجاع و دلیر بهراحتی میتوانند از دیوارهای محکم عبور کنند و بر قلههای بلند دست یابند.
هوش مصنوعی: همه کسانی که در میدان جنگ بر سر میزنند و در دل معرکه هستند، با قدرت و شجاعت به سمت دشمن میشتابند و تیغهای خود را به کار میبرند.
هوش مصنوعی: فردی که در کار جنگ و نبرد مهارت دارد، میداند که چطور باید به خوبی وضعیت را مدیریت کند و برنامهریزی کند. او درک عمیقی از قواعد و اصول جنگ دارد.
هوش مصنوعی: همه از ترس و وحشت کور شدند، مانند کسانی که بر اثر سرنوشت ناگوار دچار سردرگمی میشوند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که دارای بصیرت و درک عمیق هستند، در مواجهه با تقدیر و سرنوشت نمیتوانند از دیدگاه خود فاصله بگیرند و در واقع، عزم و اراده آنها تحت تأثیر قضا و قدر قرار میگیرد. به عبارتی، حتی کسانی که دارای فهم و آگاهی بالا هستند، در برابر تحولات و شرایطی که تقدیر برای آنان رقم میزند، ناتوان میشوند.
هوش مصنوعی: تو در این مکان واقعهای به وجود آوردی که هیچکس در اخبار آن را نیاورده است.
هوش مصنوعی: نه ایرانیان را به دلاوری رستم میشناسند و نه عربها را به شجاعت حیدر.
هوش مصنوعی: هامون به تأثیر آسمان تغییر کرده و زمین هم به خاطر گرد و غبار تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: آرزوها در حال تبدیل شدن به واقعیت هستند و زمان به شدت در حال گذشته و نزدیک شدن به اهداف شده است.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، شعلهای از آتش تیغ تو به آسمانها رسید.
هوش مصنوعی: تو گاهی به سمت راست حمله کردی و گاهی به سمت چپ حرکت کردی.
هوش مصنوعی: چهرهها را زرد کردی و شمشیر را به رنگ سرخ درآوردی.
هوش مصنوعی: به خاطر تیزی و قدرت تیغ تو، خون شنگرفی از آن جاری میشود و مانند زنگار که از تیغهای دیگر برمیخیزد، نشان میدهد که این تیغ چقدر اثرگذار و کشنده است.
هوش مصنوعی: هر تیری که دشمن تو پرتاپ کرد، به سوی زمین میرود.
هوش مصنوعی: سپس دوباره به گذشته نگریست و دل او نیز تحت تاثیر افکارش قرار گرفت.
هوش مصنوعی: در یک ساعت، دشمنان چیزهای زیادی را به تو واگذار کردند.
هوش مصنوعی: این لحظه، فرصتی عالی و خوشبختی خاصی است که همراه با تایید و حمایت خداوند مهربان به دست آمده است.
هوش مصنوعی: ای خسرو، روزگار بر افراز شده و در دنیای فانی، بهار شکوفا شده است.
هوش مصنوعی: هر چه زیبایی و شکوفایی در دنیا وجود دارد، به خاطر حضور بهار و تجلی آن است.
هوش مصنوعی: در آسمان بلند ستارهای درخشید و به زیبایی به دنیا آمد، درست مثل گل تازهای که از میان خارها شکفته میشود.
هوش مصنوعی: باغها مانند مغازههای فروشندگان شدهاند و درختان مانند طالبان عطار.
هوش مصنوعی: پیکان تیز به قوس و قزح (رنگین کمان) شبیه است، و موج خون به مانند غرفهای در میان کوهها به نمایش درآمده است.
هوش مصنوعی: خاک دارای زیبایی و ارزش است و شاخ درختان نیز با زیبایی هایی چون در و شیشه میتواند خود را زینت دهد.
هوش مصنوعی: محیط گلزار به زیبایی بهشت است و گلهای لاله از میان چمنها مانند سیمای زیبا و دلفریب نمایان هستند.
هوش مصنوعی: آب در جوی مانند شراب است که دورادور جوی را گلهای لاله احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: حلقهٔ بلبل به خاطر غم و اندوهش نالهای زیر و حزنآلود سر میدهد، در حالی که در آسمان، چرخ هستی نیز به طرز دلخراشی ناله میکند.
هوش مصنوعی: پرندگان سبز چمن به جای گرفتن جواهرات گرانبها چون لعل و لؤلؤ، در منقار خود چیز دیگری دارند.
هوش مصنوعی: در این فصل، زیباییهای بهشت بر آسمانها نماد و زینت داده است.
هوش مصنوعی: به جنگ لشکر حق بازگرد و دل را از سرگرمیهای بیهوده رها کن.
هوش مصنوعی: نشستی برقرار کن که به زیبایی چهره معشوق باشد و از نوشیدنیای استفاده کن که به رنگ لبههای او باشد.
هوش مصنوعی: مانند گلنار، شرابی است که صورتی چون زریر و چون گلنار به انسان میبخشد.
هوش مصنوعی: آرامش روح و نیروی قلب، باعث تفریح و دوری از مشکلات و نگرانیها میشود.
هوش مصنوعی: زندگی با زیبایی و نور او به درخشش و روشنی میرسد، چنانکه حتی کف دستها نیز از وجودش رنگ و جلا میگیرد و شبها با درخشش او روشن میشوند.
هوش مصنوعی: زندگی بهتر از خود زندگی نیست و تنها کسی که عاقل است از عمر خود به درستی بهره میبرد.
هوش مصنوعی: ساقی با ظرافت خود نوشیدنی خوشمزهای را به دست میدهد که بوی سمن (گل خوشبو) میدهد و در آن moment زیبایی و جذابیتی مانند زهره و مشتری (دو سیاره زیبا) حس میشود.
هوش مصنوعی: زیبایی او بدون عشق یار مانند زیبایی چشم او بدون مواد مخدر است.
هوش مصنوعی: دلها با زیباییهای جذاب و دلربا تحت تأثیر قرار گرفتهاند و جانها با غم و اندوه خسته و ناتوان شدهاند.
هوش مصنوعی: چهرهی او همچون ماه در آسمان تاریک است و زیباییاش چشمان را خیره میکند، مانند بت زیبایی که دل را میرباید.
هوش مصنوعی: شایستهی محبت و توجه بسیار است و همچنین لایق صدها بوسه و نوازش.
هوش مصنوعی: برای چنین شرابی و با چنین ساقی، ارزش عمر گرانبها را فراموش کن.
هوش مصنوعی: بهتر است از روزگار جوانی و سلامتی که در اختیار داریم، به خوبی بهرهبرداری کنیم و از لحظات ارزشمند زندگی لذت ببریم.
هوش مصنوعی: ابر خوبان، همچون بارانی از عطا، بر بندگان و اطرافشان نازل میشود.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی به جز حمد و ستایش چیز دیگری را تجربه کنی، پس باید فقط در کار خوب و نیکو بکوشی و از کشتن بذرهای نامشروع بپرهیزی.
هوش مصنوعی: دل من را به ستارههای درخشان وعده نده و تن خود را در دنیای بی رحم و فریبنده نگذار.
هوش مصنوعی: با سختیهای زندگی، خودت را بیمقدار ندان و به مشکلات بیفکری که از دور میبینی، توجه نکن.
هوش مصنوعی: در این جهان، هیچ چیزی برای امنیت وجود ندارد و انسانها هم قابل اعتماد نیستند. پس باید بسیار مراقب بود!
هوش مصنوعی: یک فرد نادان و بیپایه وجود دارد که بسیار خود را برجسته نشان میدهد و در کنار او شخصی با پایین بودن مقام و فریبندگی است که بسیار مکار و حقهباز است.
هوش مصنوعی: به دنبال نام نیک و خوب باش، زیرا ستایش و اعتبار به مراتب باارزشتر از تمام خواستههای مادی است.
هوش مصنوعی: یک بار ستایش از دیگران به اندازه ارزشی بالاتر از ثروت و داراییهای مادی است. همچنین یک دعا و آرزوی خوب برای کسی، به مراتب ارزشمندتر از مال و ثروت انبوه است.
هوش مصنوعی: مرد و انسان واقعی کسی است که دیگران بعد از او به خوبی از او یاد کنند و او را به نیکی بشناسند.
هوش مصنوعی: همه پدران و مادران در جهانهای بالا و پایین، مجموعاً به هفت و چهار نفر میرسند.
هوش مصنوعی: باد تو را رها کرده و دلها به زردی و پژمردگی افتادهاند، مانند آبی که رنگی از نارنجی به خود گرفته است.
هوش مصنوعی: خدایت حافظ و یاور تو باشد در زمانههای پر از ترس و هشدار.
هوش مصنوعی: تو همیشه در جستجوی خوبی برای دیگران هستی، ولی بدیهای تو دائماً تو را به آتش دَر میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.