گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

همی دید کش فرّ و برزکییست

ولیکن ندانستش از بن که کیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را

 

گرم دسترس در سزای تو نیست

بسندم که ایدر ترا هست زیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

هم از زنده پیلان هزار و دویست

بدو گفت برکش صف کین بایست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

ز ضحاک جز جادوی پیشه چیست

همین رزم ایرانیان جادویست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

از آن لشکر هندوان هر که زیست

همی خسته و کشته را خون گریست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را

 

برینگونه آن کوه خرّم ز چیست

بر او بر نشانِ کفِ پای کیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند

 

که بر شاخش آن کاخ بر پای چیست

چنین از بَِر آسمان جای کیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را

 

که این بت چه چیزست تابوت چیست

همیدون نگارنده بر لوح کیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۵ - دیدن گرشاسب دخمه سیامک را

 

ز دانش به اندر جهان هیچ نیست

تن مرده و جان نادان یکیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۵ - بازگشت گرشاسب از هند به ایران

 

برآشفت و گفتا سپهدار کیست

جهان را جز از شه نگهدار نیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۷ - در صفت سفر

 

پدر گفت گرت ازشدن چاره نیست

بدین دیگر اندرز باری بایست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۷۸ - رفتن گرشاسب به شام

 

بپرسید کاین مرد بی واره کیست

که گستاخی اش سخت یکبارگیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۰ - رفتن گرشاسب به درگاه شاه روم و کمان کشیدن

 

بخواندش بپرسید کاین مرد کیست

بدو مهر جستن ترا بهر چیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل

 

همه کار پیکار و رزم ایزدیست

که داند که فرجام پیروز کیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۶ - جنگ اثرط با شاه کابل

 

چنان غرقه درخون که هرکس که زیست

به آوازه بشناختندی که کیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۷ - رسیدن گرشاسب به یاری اثرط و شبیخون او

 

مترسید گفتا که گرشاسب نیست

سری نامدارست و مردی دویست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۰ - پند دادن اثرط گرشاسب را

 

کسی کز نهانت نه آگه که چیست

ور آگه نداند به جز با تو زیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۳ - پرسش دیگر از جان

 

خور و پوشش جان پاکیزه چیست

که داند بدان پوشش و خورد زیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۴ - پرسشی دیگر از برهمن

 

بدان سان بزرگ استخوانهای کیست

فرازش نبشته بر آن سنگ چیست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۶ - پذیره شدن شاه روم گرشاسب را

 

از آن روز کم روشنی بهره نیست

مرا باری آن روز با شب یکیست

اسدی توسی
 
 
۱
۲