بر آن کُه برهمن یکی پیرمرد
برآورده وز گردش روز گرد
گلش گشته گل سرو زرین کناغ
چو پرّ حواصل شده پرّ زاغ
شده تیر بالا کمان وار کوژ
کمان دو ابرو شده سیم توژ
برهنه سر و پای پوشیده تن
ز برگ درخت و گیا پیرهن
ازو پهلوان جست راه سخن
که ای راست دل کوژ پشت کهن
برینگونه آن کوه خرّم ز چیست
بر او بر نشانِ کفِ پای کیست
پرستنده پیر آفرین بر گرفت
چنین گفت کایدر بسست از شگفت
هم از گونه گون گوهر آبدار
هم از عود و کافور و هم میوه دار
از آن آن که ایدون خوش و خرّمست
که با فرّ فرخ پی آدمست
نشان پی است آنکه در پیش تست
که هفتاد گامست هر پی درست
از ایدر به دریا دو میل است راست
شدی او به سه گام هر گه که خواست
ز دریا درون هر شب ابری بلند
برآید غریونده چون دردمند
به آب مژه هر پی اش بیش و کم
بشوید نبارد دگر جای نم
ز مینو چو آدم برین کُه فتاد
همی بود با درد و با سرد باد
ز دل دود غم رفته بر آفتاب
دو دیده چو دریا دو رخ جوی آب
به صد سال گریان بُد از روزگار
همی خواست آمرزش از کردگار
چنین تا به مژده بیامد سروش
که کام دلت یافتی کم خروش
ز دیده بدان خرّمی نیز نم
ببارید چندانکه هنگام غم
از آن آب غم کز مژه رخ بشست
همه کُه خس و خار و هم زهر رست
وزان آب شادی کش از رخ دوید
همه سبزه و داروی و گل دمید
غمی ماند جفتش تهی زو کنار
بر جدّه نزدیک دریا کنار
همی ماهی آورد از قعر آب
بپختی میان هوا ز آفتاب
خور و خوانش ماهی بریان بدی
بر آدم شب و روز گریان بدی
وز اندوه آدم از ایدر به درد
شب و روز گرینده و روی زرد
چو گاه ستایش ستادی به پای
سرش بآسمان بر رسیدی به جای
هم از وی فرشته شنیدی خروش
همو یافتی راز ایشان به گوش
فرستاد پس کردگار از بهشت
به دست سروش خجسته سرشت
ز یاقوتِ یکپاره لعل فام
درفشان یکی خانه آباد نام
مر آن را میان جهان جای کرد
پرستشگهی زو دلارای کرد
بفرمود تا آدم آن جا شتافت
چو شد نزد او جفت را بازیافت
بدان گه که بگرفت طوفان جهان
شد آن خانه سوی گرزمان نهان
همان جایگه ساخت خواهد خدای
یکی خانه کز وی بود دین به پای
بفرّ پسین تر ز پیغمبران
بسی خوبی افزود خواهد بر آن
چو رخ زو بتابی شود دین تباه
چو سنگش ببوسی بریزد گناه
چو شد سال آدم تمامی هزار
شد از گیتی کرده زی کردگار
و ار شیث پوشید در خاک تن
سروش آوریدش ز مینو کفن
نشانگاه گورش کنون ایدرست
یکی بهره از وی به دریا درست
چو نوح آمد و یافت ایدر درنگ
کشید استخوانش به دژهوخت گنگ
از آن این کُه از گوهر و گل نکوست
که بر وی نشانِ کفِ پایِ اوست
نه کوهست ازین بُرزتر در جهان
نه یاقوت دارد جز اینجای کان
هم از هر کجا دُر خیزد دگر
بدین مرز باشد بها گیرتر
دگر ره سپهبد یل چیردست
بپرسید کای پیر یزدان پرست
شگفتی بد آنروی سوی شمال
چه گوید جهاندیده دانش سگال
برهمن چنین گفت کای پاکرای
بد آنروی کم یابی آباد جای
دو صد میل ره بیشه باشد فزون
درختان بارآور گونه گون
در آن بیشها مردم بیشمار
گیا خوردشان یا بَرِ میوه دار
چو مردم گشاده کف دست و روی
چو میشان نهفته همه تن به موی
یکی بهره را موی سر تا میان
چو قرطاس تن چهره چون زنگیان
ز بیگانه مردم بودشان گریز
بتازند وز تک به از باد تیز
اگر چند دارندشان جفت ناز
چو نبوند بسته گریزند باز
همانجا ز کافور و عود و بقم
بسی بیشه پیوسته بینی بهم
جزیری همانجاست نزد کله
که کشتی بدو دیر یابد خله
همه پر درختان با بار و برگ
کُه و دشت او بیشه پیل و کرگ
درو بیکران مردم زورمند
ستمکاره و خونی و پرگزند
کرا یافتند از دگر مردمان
کشند از سرش کاسه هم در زمان
چو ساز عروسیّ دختر کنند
به کابین همه کاسه سر کنند
خورش هم بدان کاسه آرند پیش
توانگر تر آن کس کش آن کاسه بیش
میان درختان به روز شکار
بگیرند بر پیل راه آشکار
نخستین ز پای اندر آرند زود
وز آنجا گریزند پس همچو دود
از ایرا که پیلان دیگر به کین
بر آن بوی کشته دوند از کمین
به خشم آن زمین زیر و از بر کنند
درخت فراوان ز بن بر کنند
چو پیلان از آنجای گردند باز
شوند آن گُره در شب دیر باز
مر آن پیل را پاره پاره ز نیش
کنند و برد هر کسی بهر خویش
ندارند خود کِشته و چار پای
نورزند جز میوه ها جای جای
ز پیلست هر گونه شان خوردنی
هم از چرم او هر چه گستردنی
کرا مُرد سنگی گران در شتاب
ببندند و زود افکنندش در آب
فکنده همه بیشه شان میل میل
سروهای کرگست و دندان پیل
به هندوستان داروی گونه گون
از آن بیشه جایی نخیزد فزون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از فردوسی است که به تصویرگری طبیعت و زندگی در مناطق مختلف میپردازد. در آن توصیف میشود که برهمن، پیرمردی قدیمی، در جایگاهی زیبا و شگفت انگیز نشسته و به بررسی نعمتهای طبیعی و زیباییهای دنیا مشغول است. او دربارهی گیاهان، گلها، و درختان مختلف صحبت میکند و یادآوری میکند که چگونه انسانها از این منابع بهرهمند میشوند. همچنین خبر میدهد که مردم در این سرزمین با یکدیگر زندگی میکنند و به شکار و جمعآوری خوراک میپردازند. در کل، شعر به زیباییهای طبیعی، زندگی اجتماعی و ارتباط انسان با طبیعت و خدایان اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه دلسوزی و خرد در زندگی انسانها نقش دارد.
هوش مصنوعی: در دامن کوهی، مردی سنتی و بزرگسال ایستاده است و از چرخش روزگار به تماشای زندگی مینگراند.
هوش مصنوعی: گل او به مانند گل سرخی درشت و زیبا شده، ولی وقتی به پرواز در میآید، مانند پر زاغ سیاه و بیارزش است.
هوش مصنوعی: دوتا ابرو مانند کمان خمیده، خیلی زیبا و چشمگیر هستند و به چشم مانند تیر آسمانی جلوه میکنند.
هوش مصنوعی: بیسر پوشیده و از برگ درخت و گیاه لباس تن خود را پوشانده است.
هوش مصنوعی: او از پهلوان پرسید: ای کسی که دل راست و صاف داری و در قامت خود دارای خمیدگی هستی، راه سخن چیست؟
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن یک کوه سرسبز و زیبا میپردازد و اشاره دارد که پرسش این است که وجود خوشبختی و زیبایی این کوه ناشی از چیست. همچنین، وجود ردپایی روی این کوه ممکن است نشاندهندهی حضور و تأثیر کسی باشد که بر آنجا قدم گذاشته است. این تصویر به نوعی به تأثیر انسانها بر طبیعت و زیباییهای آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: پرستنده قدیمی به تحسین و آفرین بر او پرداخت و گفت: ای کسی که در شگفتیها غرق هستی.
هوش مصنوعی: این متن به تنوع و زیبایی نعمتهایی اشاره دارد که از اجزای مختلف طبیعت به دست میآیند. از جواهرات درخشان و عطرهای خوشبو گرفته تا میوههای شیرین، همه این موارد نشانهای از زیبایی و غنای زندگی هستند.
هوش مصنوعی: کسی که شاد و خوشحال است، به خاطر این است که به فردی ارزشمند و خوشنام وابسته است.
هوش مصنوعی: علامت قدمی که در جلو قرار دارد، این است که تا آنجا هفتاد گام برداشته شده و هر قدمی که برداشته شده، صحیح و درست است.
هوش مصنوعی: از ایدر تا دریا فاصلهای دو میلی وجود دارد. او با هر بار قدمزدن، به سمت دریا پیشرفت میکند و هرگاه که بخواهد، میتواند به آنجا برسد.
هوش مصنوعی: هر شب از دریا، ابرهای بلندی به آسمان میآیند و صدای نالههایی مانند نالههای یک دردکشیده را به گوش میرسانند.
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهای فراوانی که از دل شکستهام میریزم، دیگر جای گریه و اندوه باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: وقتی آدم از بهشت به زمین افتاد، دچار درد و سرما شد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که از دل رفت، همچون دودی شده و زیر نور آفتاب قطرات اشک را بر چهرهام به تصویر میکشد، گویی چهره من همچون دریا و اشکهایم مانند جویباری از آب هستند.
هوش مصنوعی: به مدت صد سال، او از درد و رنج زندگی اش ناراحت بود و از خداوند درخواست بخشش میکرد.
هوش مصنوعی: زمانی که پیامآور خوشحالی و بشارت آمد، نشان داد که آرزوها و خواستههای دلت را به دست آوردهای و دیگر نیازی به ناله و شکایت نیست.
هوش مصنوعی: چشم من آنقدر اشک ریخت که به اندازهی غم و اندوهی که دارم میباشد.
هوش مصنوعی: از آن اشکهایی که مثل آب به زمین ریخته شد، همهی کوهها پر از گیاهان زشت و خاری شد و حتی زهر نیز رشد کرد.
هوش مصنوعی: از آن آب شادی، خوشحالی از چهره جاری شد و به همین دلیل، همه گیاهان، داروها و گلها شکوفا شدند.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی باقی مانده است، در حالی که او در کنار دریا، نزدیک به جده، تنها و بیهمدم است.
هوش مصنوعی: ماهی از عمق آب به سطح میآید و در زیر نور خورشید پخته میشود.
هوش مصنوعی: خوردن و خوردن ماهی سرخ شده به آدم نشان میدهد که روز و شب غمگین بوده است.
هوش مصنوعی: از غم آدم به خاطر اندوهی که دارد، روزها و شبها در حال گریه و چهرهاش زرد و پریشان است.
هوش مصنوعی: زمانی که ستایش و تحسین را برپا کردی، به گونهای به آسمان رسیدی و در موضعی بلند و والا قرار گرفتی.
هوش مصنوعی: تو هم صدای فریاد فرشتگان را از او شنیدی، هم راز و رمز آنها را به خوبی درک کردی.
هوش مصنوعی: خداوند از بهشت، پیامبری با ویژگیهای نیکو و خوش روحیه را فرستاد.
هوش مصنوعی: از قطعهای از یاقوت که رنگی شبیه به لعل دارد، درخشان و زیبا، به خانهای آباد و سرسبز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: او در میان جهان، مقام و منزلتی قرار داد که در آن پرستش و عشق به او بهعنوان معبودی دلانگیز و محبوب جاری باشد.
هوش مصنوعی: خداوند به آدم فرمان داد که به سوی او بیاید. وقتی آدم به آنجا رسید، همسرش را دوباره پیدا کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که طوفان جهان را دربرگرفت، آن خانه به سمت گرما و امنیت پنهان شد.
هوش مصنوعی: خداوند در همان مکان خانهای خواهد ساخت که دین در آن برقرار خواهد بود و از آن پاسداری میشود.
هوش مصنوعی: عصر پسین، شخصی که به دنبال انبیاء است، میتواند ویژگیهای نیکو و خوبیهای فراوانی را به دست آورد و بر آنها افزوده خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی که از چهرهاش دور شویم، دین و ایمان از بین میرود. اگر سنگی را ببوسی، گناه بر تو میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی سال آدم به پایان رسید، تعداد آن به هزار رسید و از دنیا به خالق خود بازگشت.
هوش مصنوعی: اگر شیث (آدم) با خاک بدنش پوشیده شود، فرشتهای (سروش) او را از بهشت (مینو) به کفن میپوشاند.
هوش مصنوعی: نشان گور او اکنون اینجا قرار دارد و از آن بهرهای به دریا رسیده است.
هوش مصنوعی: وقتی نوح به اینجا رسید، متوجه شد که در این مکان توقف کرده و استخوانش را در دژ خویش جای میدهد.
هوش مصنوعی: این کُوه زیبا و باارزش به این خاطر است که بر روی آن ردپای او دیده میشود.
هوش مصنوعی: در سراسر جهان، هیچ کوهی به این بلندی وجود ندارد و هیچ یاقوتی ارزشمندتر از سنگهایی که در این مکان وجود دارند، پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: هر جا که دُر (مروارید) جمع میشود، در این سرزمین ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: سپهبدی دیگر به پیر زرتشتی که به خداوند ایمان دارد، پرسش کرد.
هوش مصنوعی: شگفتی این است که کسی که در دنیا تجربه دارد، از آنچه در شمال میگذرد، چه خواهد گفت؟
هوش مصنوعی: برهمن چنین گفت: ای فرد دارای اندیشه پاک، تو در آن سوی دنیا کمتر دیده میشوی و مکانت بهشتی است.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده که درختان میوهدار و متنوع، دو برابر مسافتی را که باید طی کرد، نشان میدهند. این به نوعی بر اهمیت این درختان و ثمرات آنها تأکید دارد و بیانگر پربار بودن طبیعت و زیبایی آن است.
هوش مصنوعی: در آن سرزمین، مردم بسیار زیادی وجود دارند که یا از گیاهان میخورند یا از میوهجات بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: وقتی مردم با دلی گشاده و خوشرو به دیگران خدمت میکنند، در واقع تمام وجودشان را با محبت و دوستی به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیباییهای ظاهری انسان اشاره دارد. موی سر تا کمر را مانند صفحهای صاف و بینقص میداند و چهره را شبیه به زیبایی خاصی توصیف میکند که در برابر دیگران برجسته و چشمنواز به نظر میرسد. به عبارت دیگر، شاعر به نقش جذابیت و زیبایی در شخصیت و ظاهر فرد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از دیگران دوری میکردند و به سرعت به سمت مقصد میرفتند، بهتر از وزش تند باد.
هوش مصنوعی: اگرچه که برخیها به ظاهری زیبا و جذاب هستند، اما اگر تحت فشار قرار گیرند و محدود شوند، به راحتی فرار میکنند.
هوش مصنوعی: در آنجا میتوانی بسیاری از درختان و بوتههای معطر از کافور و عود و بقم را ببینی که به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: جزیرهای در همان نزدیکی است که کشتی به آن دیر میرسد و در آب غرق میشود.
هوش مصنوعی: همه درختان با میوه و برگ در کوه و دشت به شکوه و عظمت نمایان هستند.
هوش مصنوعی: در درون جامعهای که مردم آن قدرتمند و ظالم هستند، فقر و رنج و آسیب بیداد میکند.
هوش مصنوعی: هر کس از دیگران چیزی بگیرد، در زمان خودش با خطراتی مواجه میشود.
هوش مصنوعی: وقتی برای دختر عروسی ترتیب میدهند، همه به جمع میآیند و سرها را برای شادی و جشن بلند میکنند.
هوش مصنوعی: خورش را در کاسهای میگذارند که به توانگر و ثروتمند تعلق دارد، زیرا آن شخص هم میتواند بیشتر از یک کاسه بخورد.
هوش مصنوعی: در میان درختان، در روز شکار، راه مشخصی برای عبور فیلها وجود دارد.
هوش مصنوعی: در ابتدا به سرعت از پا در میآورند و سپس مانند دودی فرار میکنند.
هوش مصنوعی: از سرزمین ایران، فیلهای دیگر به خاطر بوی کشتن به دنبال آن میروند و از کمین بیرون میآیند.
هوش مصنوعی: زمینی که به خشم و غضب میآید، درختان بسیار را از ریشه برمیکند و از خاک جدا میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی که فیلها از آن مکان دور شوند، گرهای که در شب دیر بسته شده بود، باز خواهد شد.
هوش مصنوعی: مردم از شدت نیش و آزار، آن فیل را تکهتکه کردند و هر کس به نفع خود، چیزی از آن برداشت کرد.
هوش مصنوعی: کسانی که هیچ چیزی از خود ندارند و به دیگران وابستهاند، تنها به برداشت میوهها و نعمتها از زمین مشغولند و در واقع، هیچ گونه خلاقیت یا تولیدی ندارند.
هوش مصنوعی: از بدن و پوست فیل هر نوع خوراکی به دست میآید و از چرم او هم هر چیزی را میتوان درست کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بمیرد، مانند سنگی سنگین و سریع او را در آب میاندازند و میبرند.
هوش مصنوعی: درختان جنگل به سمت بالا رشد کرده و مثل سروهای بلند قد، به سمت آسمان میروند؛ و مانند دندانهای فیل، محکم و استوار هستند.
هوش مصنوعی: در هند، داروهای مختلفی وجود دارد و از آن جنگل، جایی به وفور برای کسی یافت نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.