مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
روی هر یک مینگر میدار پاس
بوک گردی تو ز خدمت روشناس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
سحر را با معجزه کرده قیاس
هر دو را بر مکر پندارد اساس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۹ - نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقریر ترجیح توکل بر جهد و قلت فایدهٔ جهد
ترس درویشی مثال آن هراس
حرص و کوشش را تو هندستان شناس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیهالسلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی
هر دو جنبش آفریدهٔ حق شناس
لیک نتوان کرد این با آن قیاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز
یک حکایت بشنو ای گوهرشناس
تا بدانی تو عیان را از قیاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس
آن یکی را تو ندانی از قیاس
بندگی کن، ژاژ کم خا ناشناس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۹ - مثل
صبح کاذب را ز صادق وا شناس
رنگ می را باز دان از رنگ کاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۰ - امتحان کردن خواجهٔ لقمان زیرکی لقمان را
چون رود خواجه به جای ناشناس
در غلام خویش پوشاند لباس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۷ - وحی آمدن موسی را علیه السّلام در عذر آن شبان
هان و هان گر حمد گویی گر سپاس
همچو نافرجام آن چوپان شناس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده
پیشِ شهرِ عقلِ کلّی، این حواس
چون خرانِ چشمبسته در خراس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۶۷ - در بیان آنک تن روح را چون لباسی است و این دست آستین دست روحست واین پای موزهٔ پای روحست
تا بدانی که تن آمد چون لباس
رو بجو لابِس، لباسی را ملیس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۳ - گواهی دادن دست و پا و زبان بر سر ظالم هم در دنیا
همچنان کین ظالم حق ناشناس
بهر گاوی کرد چندین التباس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۰ - دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشتهای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت
جان شو و از راه جان جان را شناس
یار بینش شو نه فرزند قیاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۶ - جواب حمزه مر خلق را
گر تو صراف دلی فکرت شناس
فرق کن سر دو فکر چون نخاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکیست همه از تن است کی ارضی است و سفلی
مجتهد هر گه که باشد نصشناس
اندر آن صورت نیندیشد قیاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی
باد دم را بر تو بنهاد او اساس
تا کنی هر باد را بر وی قیاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۷ - شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهمالسلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت
آن چراغ شش فتیلهٔ این حواس
جملگی بر خواب و خور دارد اساس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق
بردریدی در سخن پردهٔ قیاس
گر نبودی سمع سامع را نعاس
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد
اتصالی بیتکیف بیقیاس
هست ربالناس را با جان ناس