فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
سخنشان در فصاحت آبدارست
هنرشان در شجاعت بیشمارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر
مرا تا آشنا شیر شکارست
کبابم ران گور مرغزارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
کجا این داستانی نامدارست
در احوالش عجایب بیشمارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
جهان را رنگ و شِکل بیشمارست.
خِرَد را بافرینش کارزارست.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
گهی گفتی که این باغ بهارست؛
که در وِی لالههای آبدارست.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر
سیه زلفینَشَ انْگورِ به بارست.
زَنَخسیب و دو پستانش دو نارست.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى
بسی گاهست خیلی روزگارست
که نادانیت بر ما آشکارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
تو دی ماهی و آن دلبر بهارست
رسیدنتان به هم دشوار کارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
کجا خویشی با تلخیش یارست
چنانکش خرمی جفت خمارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
به کوشش همچو شیر کینه دارست
به بخشش همچو ابر نوبهارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
سزوشت سال و مه اندر کنارست
به گفتارت همیشه گوش دارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
نه رویست این که یزدانی نگارست
سرای شاه ازو خرم بهارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
که رامین را چگونه دوستدارست
دلش با وی چگونه سازگارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چرا رفتهست کاو خود نامدارست
چو ضحاکش هزاران پیشکارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
نه تو بادی نه آن کت دوستدارست
نه آنکت دایه و نه آنکه یارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
کجا شهری و جایی نامدارست
کجا باغی و راغی پر نگارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
بهشتست این که دیدم یا بهارست
بهشتی حور یا چینی نگارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
رخش گفتی نگار اندر نگارست
بناگوشش بهار اندر بهارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
کنون پیشم همیشه گل به بارست
گهم در دست و گاهم در کنارست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
من آن ویسم که چهرم نوبهارست
من آن ویسم که مهرم پایدارست