امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۵ - خراب گشتن مجلس خانی از گردش دور مدام، و خفتن بخت بیدار خضر خان، به پریشانی این دولت در واقعه دیدن و تعبیر آن خواب پریشان از دل خسرو خستن
که چون شه را به شخص ناز پرورد
رسید از تند باد آسمان گرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۶ - راز نامه عتاب آمیز ظل الله سوی شمس الحق خضر خان
خضر خان چون برون داد این دم درد
بلرزیدند خاصان زان دم سرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۷ - عزم سلطان عالم سوی عالم دیگر، و سلب کردن کافور مجبوب رجولیت فحول ملک و به روشنائی در چشم ملوک نشستن، و دیده قرة العین علائی را، کافور وام گردانیدن، و در آن قصاص، دیده و سر به هم باد دادن!
به دیده هر کس اندر درد میکرد
وی از دیده می افشان شد، زهی درد!
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۸ - کشیدن اجل، شمشیر الوقت سیف قاطع، بر سر تاجوران سر پر، و شهادت آن بهشتیان بر دست زبانی چند، و گزاردن تیغ بر سر ایشان به خبر مشهور، که «السیف محاء الذنوب»
کسی کاگاه شد زین قصهٔ درد
ز هر حرفی به سینه دشنهای خورد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۹ - بخشیدن برکت و یمن، فرزند یمینالدین مبارک را، ازین پند نامه میمون، تا در نقش این پند فرو شود، و از بند نفس بیرون آید!
سلاح رخش چون بر خر نهد مرد
بماند هم ز خویش و هم ز خر فرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۰ - در اختتام این سواد پر از آب زندگانی، که ماجرای دول رانی و خضرخان است ، خصصهما الله به عمر الخضر
خزان در باغ هستی غارت آورد
سمن پژمرده گشت و ارغوان زرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۱ - حکایت
رهم شیب و فرازو، دید پر گرد
فرس هم کور، جولان چون توان کرد؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۶ - ترجیح اهل هند بر اهل عجم همه در زیرکی و دانش و دلهای هوشیار
هر چه به اندازهٔ خود رمز خرد
جستم از آن قوم نبود از در رد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۸ - مصاف اول غازی ملک با لشکر دهلی به باد حملهای زیر و زبر کردن چنان لشکر
بهر جنگ مغل کور خش برگرد
به فوجی ده «تومن» زیر و زبر کرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۸ - مصاف اول غازی ملک با لشکر دهلی به باد حملهای زیر و زبر کردن چنان لشکر
سپاهی تشنه و بی آب و پر گرد
در آن گرد، از خوی خویش، آبخور کرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۸ - حکایت جوان مردان تشنه
بر دگران برد چو آن آب سرد
آن همه را نیز نماند آب خورد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۹ - حکایت جوان مردی شیر خدا
تا به چنان کش مکش از دستبرد
شد ز دو سو آلت پیکار خرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۰ - حکایت شیر فروش متقلب
آنکه جهان سوختهٔ شیر کرد
سوخته شد ناگه از آن شیر سرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۲ - بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمی به آن
نوبت پیری چو زند کوس درد
دل شود از خوش دلی و عیش سرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در فضیلت عشق
تو کز بانگ سگی از دین شوی فرد
نداری شرم از این ایمان بی درد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۹ - اظهار عشق کردن خسرو به شیرین
چو صبح از پرده راه عاشقان کرد
برون زد شعلهٔ گرم و دم سرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - نصیحت کردن شاپور به خسرو و دلالت کردن او را به شکر
جوابش باز گفتی خسرو از درد
که با تقدیر نتوان داوری کرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۸ - رفتن خسرو پیش فرهاد و مناظرهٔ ایشان
تو خسرو را نصیحت کن در این درد
که خواهد ماندن از تاج و نگین فرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رسیدن خبر مرگ فرهاد به شیرین و زاری او
که چون فرهاد روز خود به سر برد
چو شمع صبح دم در سوختن مرد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۷ - در سبب نظم این جواهر، و سر رشتهٔ دقت را درو کشیدن، و در نظر جوهریان مبصر داشتن، و قیمت عدل خواستن
یک شیشه که خوش فرو توان برد
بهتر ز دو صد سبوی پر درد