گنجور

 
۱
۲
۳
۷
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - زمان ارکان هر دو بار باز هم روبرو شدند و از هر دو جانب شاعران قصیده‌ها سرودند قصیدهٔ معروف امیر خسرو شاید در همین مجالس قرائت شده باشد:

 

زهی ملک خوش چون دو سلطان یکی شد

زهی عهد خوش چون دو پیمان یکی شد

دو چتر از دو سو سر برآورد از در

زمین زان دوابر در افشان یکی شد

پسر پادشاه و پدر نیرسلطان

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۷ - نعت کامل جمالی که سر ناخنی از حسنش یک بدر را دو هلال گردانید، صلی الله علیه و آله و سلم

 

محمد کایت نورست رویش

سواد روشن و اللیل، مویش

گرامی نازنین حضرت پاک

کزو نازند هم انجم هم افلاک

چو نور پاکش اول مشعل افروخت

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۹ - مدح شیخی در آئینهٔ صفا مثالی است از ذات محمد مصطفی با لعین نه بلعکس

 

پس از دیباچهٔ نعت رسالت

ز ذکر پیر به باشد مقالت

نظام الدین حق فرخنده نامی

که دین حق گرفت از وی نظامی

خطابش راست دو نقطه فرو خوان

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۴ - حکایت زاهد و مزد طاعت

 

زاهدی از خوان رضا توشه گیر

گشت ز غوغای جهان گوشه‌گیر

شد ز بسی سجدهٔ پنهانیش

خاک زمین صندل پیشانیش

تا به نود سال درین داوری

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۱۰ - حکایت شیر فروش متقلب

 

داشت شبانی رمه در کوهسار

پیر و جوان گشته ازو شیر خوار

شیر که از بز به سبو ریختی

آب در آن شیر درآمیختی

بردی از آن آب ملمع به شیر

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - آگاه کردن خسرو شیرین را از قصد سفر خود به سوی قیصر روم

 

حلاوت سنج شیرین شکر خند

چنین برداشت مهر از حقه قند

که با خسرو چو شیرین بست پیمان

که این بلقیس گردد آن سلیمان

ملک بر رسم اول چند گاهی

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

زمانه شکل دیگر گشت و رفت آن مهربانی‌ها

همه خونابه حسرت شدست آن دوستگانی‌ها

عزیزانی که از صبحت گران‌تر بوده‌اند از جان

چو بر دل‌ها گران گشتند بردند آن گرانی‌ها

نشان همدمان جایی نمی‌بینم، چه شد آری

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را

بلبل نغمه ساز کن بلبله شراب را

ساغر لاله هر زمان باد نشاط می دهد

بین که چه موسمی ست خوش نقل و می و کباب را

مرغ چو در سرو شد، بال کشید در زمین

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را

کز او مپوش گل نودمیده خود را

رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم

کجا برم بدن غم رسیده خود را

به گوش ره ندهی ناله مرا، چه کنم؟

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را

هر طرفی دلی فتد شانه کند چو موی را

دل که ز خلق می برد نیست برای مردمی

طعمه فراخ می کند بهر سگان کوی را

وه که نداری آگهی از دل بی قرار ما

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا

که در کشید به بر سرو لاله رنگ ترا

چنین که چشم ترا خواب بسته می دارد

که باز دارد ازین خواب چشم شنگ ترا

نمی گذارد دنبال چشم تو سرمه

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت

ملک همه چین و هند، ندهم به یکی مویت

وقتی به طفیل گوی بنواز سرم آخر

تا چند به هر زخمی حسرت خورم از کویت

گفتی که بدین سودا غمناک چه می گردی

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

به بالین غریبانت گذر نیست

ز حال مستمندانت خبر نیست

ز تو پروای هستی نیست ما را

ترا پروای ما گر هست و گر نیست

تویی منظور من در هر دو عالم

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

دل ما را ز دست غم امان نیست

نشان شادمانی در جهان نیست

جهان پر آشنا و من به غم غرق

که دریای محبت را کران نیست

کسی کو یک زمان در عمر خوش بود

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

بازش هوس شکار برخواست

وز دلشدگان قرار برخاست

او مرکب ناز راند و از خلق

هر سوی فغان زار برخاست

او پیش شکار مست بگذشت

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

روزگاری شد که دل با داغ هجران خو گرفت

از نصیحت باز کی گردد دلی کان خو گرفت

مشکل است آزاد بودن، دل که با دلبر نشست

مردنست، از تن، جدایی دل که با جان خو گرفت

عقل بیرون شد ز من، پرسیدمش کین چیست، گفت

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱

 

ای که بی خاک درت در دیده من نور نیست

گر مثل جان می رود، ترک توام مقدور نیست

روزی اندر کوی خودبینی قیامت خواسته

زانکه آه دردمندان کم ز نفخ صور نیست

رخ چه پوشی چون حدیث حسن تو پنهان نماند

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

چون به گیتی هر چه می آید، روان خواهد گذشت

خرم آن کس کو نکو نام از جهان خواهد گذشت

ناوک گردون که آید از همه نظاره کن

کز کیان بگذشت تا نیز از کیان خواهد گذشت

جز ز یک کس نگذرد یک تیر بین در کیش چرخ

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت

آب حیات ریزد از چشمه زلالت

دانی که چیست مه را اندر میان سیاهی

یک نسخه ایست مظلم از دفتر کمالت

بیچاره من بماندم محروم از چنان روی

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

آب حیات من که نم از من دریغ داشت

خاک رهش شدم، قدم از من دریغ داشت

من هر شبی نشسته ز هجرش به روز غم

او پرسشی به روز غم، از من دریغ داشت

گه گه به بوی او شدمی زنده پیش ازین

[...]

۱۰ بیت
امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۲۱