آب حیات من که نم از من دریغ داشت
خاک رهش شدم، قدم از من دریغ داشت
من هر شبی نشسته ز هجرش به روز غم
او پرسشی به روز غم، از من دریغ داشت
گه گه به بوی او شدمی زنده پیش ازین
آن نیز باد صبحدم از من دریغ داشت
گشتم ز فرق تا به قدم حلقه چون رکاب
وان شهسوار من قدم از من دریغ داشت
بر دیگران نوشت بسی نامه وفا
بر حاشیه سلام هم از من دریغ داشت
صد دوست بیش کشت، نه من نیز دوستم
آخر چه شد که این کرم از من دریغ داشت
من در سر قلم زدم آتش ز دود آه
او دوده سر قلم از من دریغ داشت
کاغذ مگر نماند که آن ناخدای ترس
از نوک خامه یک رقم از من دریغ داشت
کردند اگر وفا کم و گر بیش نیکوان
او هر چه هست بیش و کم از من دریغ داشت
خسرو چگونه بند کند صبر را که یار
مویی ز زلف خم به خم از من دریغ داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر حسرت و غم فردی است که از معشوق خود دور مانده و تمامی تلاشهایش برای رسیدن به او و جلب توجهاش بیثمر مانده است. شاعر احساس میکند که آب حیاتش، یعنی عشق و محبت معشوق، از او دریغ شده و در هر جنبهای از زندگیاش، از ارتباطات تا عشق، با بیتوجهی و محرومیت مواجه است. او از جدایی و هجران رنج میبرد و هر اقدامش برای به دست آوردن عشق یا توجه معشوق، ناکام میماند. در نهایت، شاعر به شدت از بیوفایی و بیتوجهی معشوقش ناله میکند و از اینکه در محبت و روابطش این قدر تنها و فراموش شده است، چه سختیها که میکشد.
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن زندگی و حیات خود، احساس کردم که آن آب زندگی از من دور است، بنابراین برای رسیدن به آن، خود را خاک پای او کردم، اما او حتی قدمی به طرف من برنداشت.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر دوری او ناراحت و غمگین به سر میبرم، اما او حتی یک بار هم از من دربارهی غم و اندوهم نپرسید.
هوش مصنوعی: گاهی با عطر او زنده میشدم، اما قبل از این، نسیم صبحگاهی نیز از من دریغ میکرد.
هوش مصنوعی: من از سر تا پا در دایرهای هستم که مانند رکاب دوچرخه است و آن جوانمرد که سوار بر اسب است، حتی اجازه نمیدهد که من قدمی بردارم.
هوش مصنوعی: او به دیگران نامههای زیادی درباره وفاداری نوشت، اما حتی یک سلام هم از من دریغ کرد.
هوش مصنوعی: من صدها دوست را از بین بردم، اما خودم نیز دوستی ندارم. حالا نمیدانم چرا این کرم، دوستی را از من دریغ کرد.
هوش مصنوعی: من با قلم خود شعلهای از غم و اندوه او را به تصویر کشیدم، اما خودم از این ابزار نتوانستم به خوبی استفاده کنم و نتوانستم آنچه را که میخواستم به خوبی منتقل کنم.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کاغذی باقی نماند که آن ناخدای دلسوز از نوک قلم خود حسی از من را دریغ کند؟
هوش مصنوعی: اگر خوبان در وفا کم و یا زیاد عمل کردند، هر چه که هست، از من دریغ کردند.
هوش مصنوعی: چطور میتواند خسرو بر صبرش سرپوش بگذارد، وقتی که محبوبش حتی یک تار مویش را از او دریغ کرده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت
بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت
آخر چه معنی آرم از آن آفتابروی
کو بوی خود به صبحدم از من دریغ داشت
بوس وداعی از لب او چون طلب کنم
[...]
ساقی لب تو این کرم از من دریغ داشت
میها که داشت یک دو دم از من دریغ داشت
بنمود صد گرم به حریفان هزار حیف
بوسی دو نیز بر قدم از من دریغ داشت
دی گفتمش بگز لب خود را به من بده بر
[...]
آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
دریای لطف بود و نم از من دریغ داشت
صدنامهٔ بیدریغ رقم زد به نام غیر
وز کلک خویش یک رقم از من دریغ داشت
اغیار را به عشوهٔ شیرین هلاک کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.