گنجور

 
۱
۲
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - مرغ خموش

 

یک مرغ سر به زیر پر اندر کشیده است

مرغی دگر نوا به فلک برکشیده است

یک مرغ سر به دشنهٔ جلاد داده است

یک مرغ از آشیانه خود سرکشیده است

یک‌ مرغ‌، جفت‌ و جوجه به‌ شاهین‌ سپرده‌ است

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - که ورزندگی مایهٔ زندگی‌ است

 

تن زنده والا به ورزندگی است

که ورزندگی مایهٔ زندگی است

به ورزش گرای و سرافراز باش

که فرجام سستی سرافکندگی است

به سختی دهد مرد آزاده تن

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - بهار در اسفند

 

امسال شگفتی به کار آمد

کاسفند نرفته نوبهار آمد

زان پیش که جمره بر درخت افتد

اشکوفه برون ز شاخسار آمد

دم برنکشیده خاک‌، دزدیده

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - تغزل

 

بوستان بشکفت و بلبل برکشید از دل صفیر

همچو چشم من گهرپالای شد ابر مطیر

بر نشاط روی گل وقت سپیده‌دم به باغ

فاخته آوای بم زد عندلیب آوای زیر

بوستان بشکفت چون رامشگه پروبز شاه

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - تغزل و تشبیب

 

باد بیاورد بوی مشک به شبگیر

گوئی بگذشت از آن دو زلف گره گیر

شبگیر ار بگذرد نسیم بر آن زلف

مشک فرازآورد نسیم به شبگیر

دانم تدبیرها بسی به همه کار

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳ - بیدار شو!

 

ای خفته درین خاکدان رباط

چون طفل فروبسته در قماط

تا چند نشینی به آب وتاب

ای خواجه درین خاکدان رباط

زود است که بینی به جز کفن

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۱ - زبان حال موسولینی دیکتاتور ایتالیا، قبل از فتح حبشه

 

در طوف حبش دیدم دی موسولینی می‌‎گفت

کاین قطعه بدین خوبی مستعمره بایستی

ما ملت مفلس را نان و ماکارونی گشت

در سفرهٔ ایتالی کبک و بره بایستی

هیتلر به جوابش گفت کبک و بره لازم نیست

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

جز روی تو کافروخته گردد ز می ناب

آتش که شنیده ‌است که روشن شود از آب

شنگرف دو رخسار تو آمیخته با سیم

سیم تو ز دو دیده‌ام انگیخته سیماب

سیماب اگرم بارد به رخ عجبی نیست

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

شب است و آنچه دلم کرده آرزو اینجاست

ز عمر نشمرم آن ساعتی که او اینجاست

ز چشم‌ شوخ رقیب ای صنم چه پوشی روی‌؟

بپوش قلب خود از وی که آبرو اینجاست

حذر چه می‌کنی از چشم غیر و صحبت خلق

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید

وان راز نهانی را از پرده براندازند

این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست

شایان تماشا را طرح دگر اندازید

ذوق بشریت را این عشق کهن گم کرد

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

نکاهدم بار، فزایدم درد

نخواهدم یار، چه بایدم کرد

غبار راهی‌، شدم که گاهی

زکوی دلدار برآیدم گرد

به هرکجا بخت کشاندم رخت

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

ملک جهان چون سویس باغ ندارد

لالهٔ باغ سویس داغ ندارد

جز دل ایرانیان خسته درین ملک

یک دل غمگین کسی سراغ ندارد

مست نشاطند خلق و جز من بیمار

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کرد

خلق را از طرّه‌ات آشفته‌تر خواهیم کرد

اول از عشق جهانسوزت مدد خواهیم خواست

پس جهانی را ز شوقت پر شرر خواهیم کرد

جان اگر باید به کوی ات نقد جان خواهیم داد

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

گل مقصود نچید آن که چو من خوار نشد

نشد آزاد ز غم هر که گرفتار نشد

یوسف مصر نشد آن که به بازار وجود

پیره زالی به کلافیش خریدار نشد

همره نوح نشد، همسر داود نگشت

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل

جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل

دل گوشت‌پاره‌ای که بجنبد به سینه نیست

منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل

بحث بهشت و دوزخ و آشوب کفر و دین

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

بود آیا که دگرباره به شیراز رسم

بار دیگر به مراد دل خود باز رسم

بود آیا که ز ری راه صفاهان گیرم

وز صفاهان به طربخانهٔ شیراز رسم

خیزم از جای و بدان شهر طربخیز شوم

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

ز نار هجر می‌سوزم ز درد عشق می‌نالم

خدا را، ای طبیب مهربان رحمی بر احوالم

به حال و روز مشتاقان زدم بس طعنه تا امشب

ز زلفی شد سیه روزم‌، ز خالی شد تبه حالم

بسی بگذشت سال و مه به‌من در عشق تا آخر

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - هدیهٔ دوست در زندان

 

حضرت سالار بهر مرغ گرفتار

از ره اکرام آب و دانه فرستاد

آب حیات اندرون کوزهٔ مینا

تا دهدم عمر جاودانه‌، فرستاد

هفت عددکوزهٔ نبات کرم کرد

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۵ - اشک غم

 

حسین دانش آن سرخیل ابرار

که در عالم به دانایی علم شد

درختی سایه گستر بود افسوس

که پیش تندباد مرگ خم شد

ز بنیان ادب رکنی فرو ریخت

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - دختر فقیر

 

دختری خرد بدیدم به گدایی مشغول

کرده در جامهٔ صدپاره نهان پیکر خویش

بود مکشوف به تاراجگه دزد نگاه

گرچه در ژنده نهان ساخته بد گوهر خویش

ورچه ز اهل دل و دین رحم طمع داشت ولی

[...]

۱۰ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۳