گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کرد

خلق را از طرّه‌ات آشفته‌تر خواهیم کرد

اول از عشق جهانسوزت مدد خواهیم خواست

پس جهانی را ز شوقت پر شرر خواهیم کرد

جان اگر باید به کوی ات نقد جان خواهیم داد

سر اگر باید به راهت ترک سر خواهیم کرد

در غم عشق تو با این ناله‌های دردناک

اختر بیدادگر را دادگر خواهیم کرد

هرکسی کام دلی آورده درکویت به‌دست

ماهم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد

تا جهانی درخور شرح غمت پیداکنیم

خویش را زین عالم فانی ‌بدر خواهیم کرد

تاکه ننشیند به دامانت غبار از خاک ما

روی گیتی را ز آب دیده تر خواهیم کرد

یا ز آه نیم شب‌، یا از دعا، یا از نگاه

هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد

لابه‌ها خواهیم کردن تا به ما رحم آوری

ور به‌بی‌رحمی زدی فکر دگر خواهیم کرد

چون‌ بهار از جان‌ شیرین‌ دست‌ برخواهیم‌ داشت

پس سرکوی تو را پرشور و شر خواهیم کرد

 
 
 
شمارهٔ ۴۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کمال خجندی

ما بکوی یار خود بخود سفر خواهیم کرد

سر بر رخ او هم به چشم او نظر خواهیم کرد

هر کسی از سرزمینی سر بر آرد روز حشر

از خاک آستانش سر بدر خواهیم کرد

جنگها داریم با زلفش ولی در پای او

[...]

آذر بیگدلی

چند روزی از سر کویت سفر خواهیم کرد

امتحان را جای در کوی دگر خواهیم کرد

در گذرگاهی دگر، چاکی بدل خواهیم زد؛

بر سر راهی دگر، خاکی بسر خواهیم کرد

گر کسی آید ز پی، ما، باز خواهیم گشت؛

[...]

رفیق اصفهانی

چند روزی از سر کویت سفر خواهیم کرد

چندی از کوی تو رفع دردسر خواهیم کرد

جای نان اندر بغل خواهیم لخت دل نهاد

جای آب اندر سبو خون جگر خواهیم کرد

هر کجا سنگی به دست افتد بدل خواهیم کوفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه