جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۹
بگشای ساقیا به لب شط سر سبوی
وز خاطرم کدورت بغدادیان بشوی
مهرم به لب نه از قدح می که هیچ کس
ز ابنای این دیار نیرزد به گفت و گوی
از ناکسان وفا و مروت طمع مدار
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲
گل زد به باغ صبحدم اورنگ خسروی
برداشت بلبل از چمن آهنگ پهلوی
یعنی بساط سبزه شد از لطف باد نو
عهد نشاط را تو هم از باده ده نوی
با ما نمی زند دم لطف آن که تعبیه ست
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱
درین نشیمن ادبار جامیا کاری
اگر کنی نه چنان کن که شرمسار شوی
نهاد چرخ فلک چون زمردین کوهیست
که هر صدا که بدو دردهی همان شنوی
بسیط روی زمین مزرع مکافات است
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۴
هرکه خیزد بامداد از خواب و نبود در سرش
جز خیال خورد ازو آیین بیداری مجوی
وانکه شوید دست چون پای از سر بستر کشید
تا به خوان و سفره آرد دست، دست از وی بشوی
جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۱۱
رونق حسن تو رفته ست ای پسر
از نهال خشک سرسبزی مجوی
خط سبزت با سیاهی تیره شد
حرف پندار جمال از دل بشوی
یک دو مویت کز زنخدان سرزده
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲ - اشارت به تنزیه و تقدس حضرت حق سبحانه و تعالی
ما و هو چیست لا و هو می گوی
راه ازین لا و هو بدو می جوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۹ - در کشف و اظهار آنکه در نفس کلمه طیبه لااله الاالله اشارتی هست به ستر و اخفای آن
بی گمان دانمت به آن گروی
که یکی نیست زان میان شفوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۳ - تمثیل
لیک حشوش به طعم گوید و بوی
حشو لوزینه بین و حشو مگوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۹ - در بیان آنکه از خودی خود رستن و از عجب و ریا خلاص شدن جز در خدمت پیر صاحب تصرف دست ندهد
گوش کن از حکیم نادره گوی
که ز بلغم بود سفیدی موی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۹ - در بیان آنکه از خودی خود رستن و از عجب و ریا خلاص شدن جز در خدمت پیر صاحب تصرف دست ندهد
آنچه تو از حدیث مصطفوی
در نشان ولی همی شنوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۸ - حکایت آن . . . که یکی از فضلا التماس کرد که علی را تعریف کن و پرسیدن آن فاضل که کدام علی را آن علی را که معتقد توست یا آن علی را که معتقد ماست
بود سر کمال مصطفوی
گشت ختم خلافت نبوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶۹ - در ذکر اصحاب تفرقه علی طبقاتهم
وان که باشد بهیمه سیرت و خوی
پوست چیند همی ز برزن و کوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۶۹ - در ذکر اصحاب تفرقه علی طبقاتهم
تا نتابد ز صوب کثرت روی
در نیابد ز جذب وحدت بوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۱ - در بیان آنکه انصاف به عیب خود پرداختن است و نظر به عیب دیگران نه انداختن
به طبیبان میار روی و مجوی
دارویی کان سیاه سازد موی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۱ - در بیان آنکه مراد به انسان کمل افراد انسان است نه اناسی حیوانی که اولئک کالانعام بل هم اضل در شأن ایشان است
پهن ناخن برهنه پوست ز موی
به دو پا رهسپر به خانه و کوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۴ - در تأسف و تلهف بر نایافت صحبت عزیزانی که اذا رأوا ذکر الله نشان ایشان است و اولئک الذین انعم الله علیهم در شأن ایشان است
وز حدیث صحیح مصطفوی
ناشی از خلق و سیرت نبوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۶ - در بیان معنی استعاذت و حقیقت آن و بیان آنکه شیطان مظهر اسم مضل است پس استعاذت از وی به اسم هادی و مظاهر آن باید کرد
نه که گویی اعوذ و آری روی
سوی بدسیرتان ناخوشخوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۹ - اشارة حرفیة الی الباء
طبع دزدد ز یار بهتر خوی
نافه گیرد ز مشک اذفر بوی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - رحم اللاه مرئا عرف قدره و لم یتجاوز طوره
بد نماید که شیر آهو جوی
به شکار شکال آرد روی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۲ - رحم اللاه مرئا عرف قدره و لم یتجاوز طوره
ور گذاری در و ز بام روی
هدف طعن خاص و عام شوی