چونکه‌ شاه واحد الذات‌ صمد

شد روان در محفل‌ جمع‌ الاحد

یعنی‌ از آن خرقه‌ پوش خرقه‌ باز

خرقه‌ صورت‌ تهی‌ گردید باز

پرده هِشت‌ آن پرده دار پرده در

[...]

رحمت‌ للعالمین‌ روحی‌ فداک

ای فدای همتت‌ جانهای پاک

ای که‌ تا در نظم‌ عشق‌ از همتت‌

گشته‌ام غواص بحر حکمتت‌

هر زمان آید به‌ دست‌ فکرتم‌

[...]

ای صفی‌ شد رَخش‌ نظمت‌ تیز رو

مر رها گردیده از دستت‌ جلو

کش‌ عنان را باز و بنگر سوی پس‌

همرهانت‌ اوفتادند از نفس‌

بس کشیدی رخش‌ معنی‌ را رکاب‌

[...]

چونکه‌ انسان را خداوند مجید

بیگمان بر صورت‌ خویش‌ آفرید

لاجرم یکجا ز مرآت‌ بشر

شد صفات‌ و ذات‌ مطلق‌ جلوه گر

یعنی‌ آدم مظهر یکتا بود

[...]

مر تو را ای خاک چبود گفتگو

حاجت‌ خود را یبیان کن‌ مو به‌ مو

گرچه‌ آگاهم‌ من‌ از احوال تو

می‌ شنیدم در ازل اقوال تو

می‌شنیدم آنچه‌ کردی شرح حال

[...]

چونکه دورند از رسوم معرفت

ملتزم سازند حق را بر جهت

عارف ار بودند بر توحید ذات

بودشان حق وافی از کل جهات

گو بود زو مشرق و مغرب همه

[...]

آن خدایی که شما را شاهد است

آن خدای بی شریک واحد است

نیست غیر از او خدایی از قدیم

بر خلایق اوست رحمان الرحیم

واحد بالذات مطلق از قیود

[...]

حق تو را گوید بدون معذرت

سارعوا بالجنة و المغفرة

پیشی اعنی سوی آمرزش تمام

هم به جنّت جُست باید ز اهتمام

جنّتی کاندر مقام عقل و فرض

[...]

بر شما حق وعدة خود کرد راست

چون کنید امدادشان که اذن خداست

پس شما بَد دل شدید اعنی جبون

منهزم گشتید از اعدای دون

بینتان افتاد در امر اختلاف

[...]

ای یهود و ای نصاری از عتوّ

دور باشید از تجاوز و از غلوّ

کآن بود افراط و تفریط صریح

از غلط در حق عیسای مسیح

مینمود ابلیس تلقین بر یهود

[...]

هر کس آیا کو بنای دین خود

هِشت بر تقوی ز حق نزد خرد

هم به رضوان بهتر آن یا ز اعتماد

بر شَفَا جُرُف ار بنائی کس نهاد

بر کنار رودی اعنی بر نهی

[...]

سرّ عند مِن عبیده شد پدید

گر نجنبیدت دل از خود بر امید

حُسن چون بر دل زند اورنگ ناز

بین هلد برجا چه عشق یکه تاز

چیست شاهی و نبوّت پیش او

[...]

گفت یوسف که شما در هفت سال

کِشت بر عادت نمایید از مجال

بدروید آنچه پس از غلات خویش

باز اندر خوشه بگذارید پیش

تا بماند بی علل در خوشه ها

[...]

پس بگفتند ای ملک نبود عجب

از وی این کاری که سر زد بی ادب

کرد دزدی هم اخ اعیانی اش

پیش از این وآن بود از نادانی اش

ماکیانی بوده گویند از خبر

[...]

ربّنا اسکنت من ذریتی

انت ربّی عالم بالنیتی

من نمودم ساکن از امر تو خود

بر زمینی غَیرِ ذِی زَرع این ولد

چونکه اسماعیل از هاجر به نام

[...]

خواندنت را تا اجابت ما کنیم

پیروی خود از رسل یکجا کنیم

پس بگویند آن ملایک با شکوه

که شما آیا نبودید ای گروه

پیش از اینتان بود سوگند محال

[...]

بود نزدیک از زمینت زآن فسون

تا بلغزانند و سازندت برون

بعد بیرون رفتنت پس خود درنگ

ناورند الاّ قلیل از عار و ننگ

مشرکان از مکه، وز یثرب یهود

[...]

گشت مریم پس رضاء بی فاصله

شد ز نفخ جبرئیلی حامله

گوشه ای بگرفت پس دور از بلد

ز انفعال حمل از خویشان خود

پس ورا آورد مر درد مخاض

[...]

وز زکریا یاد می کن در ولا

خواند چون پروردگار خویش را

لَاتَذَرنِی فَرْدا ای نعم المعین

أنْتَ رَبِّی، أنْتَ خَیرُ الْوَارِثِین

شد دعایش مستجاب آن نیک خو

[...]

بعد بسم االله الرحمن الرحیم

ابتداء سازم ز طا و سین و میم

رمزها مخفی است زیر این حروف

رمزی از آن گویم ار داری وقوف

طا اشارت بر طهارت دان تمام

[...]