ما کعبه بجز کوی خرابات نکردیم

جز ابروی او قبله حاجات نکردیم

جز بر حرم عشق وی احرام نبستیم

جز در گذر میکده میقات نکردیم

هر چند کم از ذره بسامان تو بودیم

[...]

غرقیم در محیط غم ای کشتی نجات

ما را بکش ز ورطه حیرت بساحلات

از جرم اوفتاده نپرسد که مدد

آنکس که قادر است بتبدیل سیئآت

افعال بد زماست تو دانی و ما و لیک

[...]

گل چرا ماند به گلشن بعد فوت گلعذاری

مه چرا تابد به گردون بی مه روی نگاری

سرو بالائی برفت از پیش چشم رود بارم

سرو گو بالا نگیرد دیگر اندر جویباری

ملک زیبایی و خوبی شد ز عالم تاج خالی

[...]

بود خود حکمت معلوم لایق

همان علمت باشیاء و حقایق

باشیاء و خواص و وصف و احکام

خود این را گفت عارف حکمت نام

بر آن باشد نظام کون مضبوط

[...]

سفر آمد به پیش ایمرد سیار

رفیقی بایدت چالاک و هشیار

سفر باشد زدار تن شدن سلب

بسوی حق نمودن وجهه قلب

بنزد سالکی کو رهسپار است

[...]

گروهی باز از اهل تعرف

کنند اظهار عرفان از تکلف

برون آیند از باب مناقب

ز آل و اهل بیت اندر مطالب

خبرها آورند اندر فضائل

[...]

بود عبدالمؤخر آنکه تأخیر

کند در هر چه طغیانست و تقصیر

نه تأخیری که باز اندر وقوعی

نماید عاقبت بروی رجوعی

بود تأخیرش از وجهی که مفقود

[...]

مراتب نزد صوفی غیر شش نیست

جز این ترتیب بر دل منتقش نیست

خود این شش هست کلی از مراتب

بود بر وصف کلیت مناسب

یکی ذات الاحد پس واحدیت

[...]

مضاهات دگر در نص عرفان

بما بین سه حضرت گشت و اکوان

خود اکوانرا که ترتیب و حسابست

بسوی آن سه حضرت انتسابست

خود امکان و وجوبست آن به نسبت

[...]

مقام آمد بآثار و لوازم

خود استیفای هر حل از مراسم

حقوقش گرنه مستوفاست حاصل

که اندر اوست از راه و منازل

صحیح او را ترقی نیست مطلق

[...]

بضد بخل هم جود است و ایثار

نه ایثاری که از عجب است و پندار

صفاتی چند بر جودت منوط است

نه جود است آنکه خالی زین شروطست

علو همت است اول که عالم

[...]

یا حسین‌(ع) ای سامع‌ الدعوات‌ ما

ای جنابت‌ قاضی‌ الحاجات‌ ما

گرچه‌ آگاهی‌ ز حاجات‌ همه‌

واقفی‌ از قلب‌ و نیّات‌ همه‌

نیست‌ حاجت‌ پیشت‌ اظهار سؤال

[...]

انبیاء کردند اول عرض حال

در حضور آن ظهور بی‌ مثال

کای ولایت‌ مر نبو ت‌ را سبب‌

بی‌ ولایت‌ چه‌ نبی‌ چه‌ بولهب‌

از جنینی‌ تا کهولت‌ تا ممات‌

[...]

در سعادت‌ زعفرا نیک‌ اختری

مر مرا در هر دو عالم‌ یاوری

هرکه‌ دارد حد خود را بی‌ دروغ‌

هست‌ در فطرت‌ سعید و با فروغ‌

یار ما باشند اشیاء پس‌ تمام

[...]

بر وجود لطف‌ هر شی‌ء زنده است‌

لطف‌ هم‌ از ذات‌ حق‌ زیبنده است‌

بی‌ وجود لطف‌ شیئی‌ کی‌ شی‌ء است‌

لطف‌ حق‌ را لیک‌ قهری در پی‌ است‌

گرچه‌ آن هم‌ عین‌ لطف‌ است‌ ای شریف‌

[...]

شبلی‌ اندر نزد شیخ‌ دین‌ جنید

آن شه‌ وارسته‌ از هر شرط و قید

گفت‌ ﷲ، گفت‌ شیخ‌ پاک دلق‌

از چه‌ بردی نام او را نزد خلق‌

غایب‌ از چشم‌ تو گر آن حضرت‌ است‌

[...]

گویم از هستی بیانی در نخست

تا بیابی ره به گفتارم درست

دانش هستی بود باب سرای

فهم هستی کن ز در وآ نگه درآی

گر نداری ره به تحقیق وجود

[...]

چون برآرند این ذراری سر ز خاک

حکم آید بر نجات و بر هلاک

زهرة شیران بدرد از نهیب

هم شود مخطی هراسان هم مثیب

آتش قهر آید آن ساعت به طوف

[...]

همچو آن کز بهر نور افروخت نار

روشنایی برد زآن پروردگار

ترک ایشان کرد و در تاریکیند

زآن نمی بینند و دور از نیکیند

صُم و بُکْم و عُمی گشتند این حرون

[...]

هم محقق موسی کامل صفات

مر شما را آمد او با بیّنات

پس شما گوساله را ساجد شدید

بر کلیم خوش نفس جاحد شدید

بعد او بر عِجل کردید اعتبار

[...]