صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
ترک عقل ذوفنون کردیم ما
خویش در عشق آزمون کردیم ما
بند رهرو بود چون عقل و جنون
ترک این عقل و جنون کردیم ما
خانه را پرداختیم از هست و نیست
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
چو آندو زلف شب آسا حجاب مه گردد
چه روزها که در آن سال و مه سیه گردد
چه جای رندی و تقوی کز آن دو چشم خمار
خراب کار خرابات و خانقه گردد
فقیه شهر که گفت از تباه کاری ما
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
خیال سر زده آورد در کنار منش
ولی نیافت پی بوسه راه بر دهنش
صبا چو در چمن آورد بوی پیرهنش
دریده غنچه گریبان ز حسرت بدنش
لطافت تن او ناورم بیاد مباد
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
در طواف حرمم گفت بگوش آگاهی
حلقه میکده را هم به ادب زن گاهی
بینی از مروه میخانه صفای رخ دوست
گر کنی سعی و در آن حلقه بیابی راهی
نیست در صومعه سودی بخرابات گرای
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰ - الاحسان
گر از روی خرد باشی مصدّق
شنو تحقیق احسان از محقق
عبودیت بود تفسیر احسان
اگر یابد تحقیق بهر انسان
کنی آنسان مراعات ادب را
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۲ - التلوین
دگر بشنو ز صوفی شرح تلوین
که از حالت رهرو گشته تعیین
بود آن احتجاب از حکم عالی
بآثار و مقام و حال دانی
بجا بگذاشتن حال سنی را
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۴ - الثقه
ثقه بر رزق مقسوم اعتماد است
بر احکام قدر هم انقیاد است
دگر تصدیق اخبار مبین است
دگر تصدیق کل مرسلین است
بدین حق وثوق ازهر جهاتست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۸۵ - بابالخاءالخاطر
نگردد خاطرت هرگز مکدر
نیوشی از صفی تا شرح خاطر
شود بر قلب وارد ار خطایی
بدون اختیار و اکتسابی
ورودش چار قسم اندر خبر دان
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۰ - ذوالعقل و العین
دگر صولی که داند سر کونین
نماید شرح از ذوالعقل و العین
کسی باشد که بد و ماسبق دید
حق اندر خلق و خلق اندر بحق دید
نشد محجوب در هر یک ز دیگر
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۴ - السعه
سعه در قلب کامل را تحقق
بود در برزخیت بی تفرق
که جامع اندر امکان و وجوبست
خود آن برزخ دل شاه قلوبست
از آنرو در زمین و آسمانی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۸ - سوال الحضرتین
گرت علمی بحال نشاتین است
کلام اندر سوال الحضرتین است
سوالی صادر آن یک در غیوبست
از آن حضرت که نام او وجوبست
سوالی صادر از وی بر کماهی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۹ - سوادالوجه
سوادالوجه فیالدارین رازیست
که از بهر فقیران امتیازیست
از آن فقر حقیقی مرتسم شد
رجوع عبد بر اصل عدم شد
بدنیا و آخرت پنهان و پیدا
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۸۴ - الطریقه
طریقت ملک سلاک راهست
تو گو مخصوص خاصان اله است
بقطع وادی و طی مراحل
گذشتن از مقامات و منازل
طریقت ترک آمال محال است
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۹۳ - العارف
ز عارف گوش کن گر مرد راهی
بذات و وصف و فعل حق گواهی
بود عارف کسی کو را دهد حق
شهودش در صفات و ذات مطلق
و ز آن اشهاد او را هست حالی
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۹۶ - عبدالمانع
تو عبدالمانع آنرا دان بواقع
که دارد باز حقش از موانع
«عسی آن تکر هواخیر لکم» را
بیابد وجه و بنهد اشتلم را
بیابد وجه آنرا کز چه حاصل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۵۸ - کوکب الصبح
کنم از کوکب صبحت بیانی
بود اول تجلی را نشانی
بسالک مطلق از اول تجلی
بود ظاهر فروغ نفس کلی
در اینمعنی بقرآن ذوالمنن گفت
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۹۴ - المحق
بود محق آن فنای عبد در حق
فنای هستیش در ذات مطلق
فعالش چون فنا در ذات حق شد
خود آنرا محو اگر گفتند حق بد
دگر طمس آن فنای فیالصفاتست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۱۰ - المستریح
کسی او مستریح آمد بدلخواه
که از سر قدر گردید آگاه
حق او را مطلع سازد کماهی
ز قدر خلق و تقدیر الهی
ببیند آنچه مقدور است و واجب
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۱۶ - المطالعه
مطالع با اضافه تاست کاشف
ز توفیقات حق از بهر عارف
سؤال از عارفین هم در مواقع
بسوی حادثات است آنچه راجع
دگر اطلاق آن باشد در آنات
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۴۷ - تدقیق فیالنفس
چو دانستی رؤس هفتگانه
کنون بشنو هم از هر یک نشانه
چو آمد دزد در کاشانه تو
شود پنهان ز اهل خانه تو
شوند اهل سرا چون جمله در خواب
[...]