گنجور

 
صفی علیشاه

سعه در قلب کامل را تحقق

بود در برزخیت بی تفرق

که جامع اندر امکان و وجوبست

خود آن برزخ دل شاه قلوبست

از آنرو در زمین و آسمانی

نگنجد لیک گنجد در جنانی

جنانی نی که مأوای فرق شد

دلی بل کوشکست و جای حق شد

تو را گویم که قلب منکسر چیست

دلی کور است خواهش منکسر نیست

دلی کز هر هوائی مرده قلب است

و زو میلی که دلهار راست سلب است

قبور مندرس را در نظر گیر

تن اهل فنا را کوست تفسیر

دل بشکسته این پوشیده نبود

که جایش جز تن پوسیده نبود

دل ار بشکست و تن پوسید ناگاه

بارض لامکان او را بود راه

بمعنی اوست ارض الله واسع

بگنجد حق در آن بی‌معنی و مانع

خود آن دل بلکه قلب الله باشد

از این راز اهل دل آگاه باشد