طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲
تا نام تو سردفتر معنی ست رقم را
برفرد بیان، سجده ضرور است قلم را
گر وسعت خلقت به نبی ضابطه می داد
از خانه ات اخراج نمی کرد صنم را
شوق تو به گل کاری اشکم چو زند دست
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳
بیند چگونه غیر تو بیننده خدا
خواهد ترا نمود نماینده خدا
نام جدایی ات ز خدا چون برد کسی؟
نور تو گشت صنع فروزنده خدا
چشم دلی که نوبر بینش نکرده است
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴
فردوس را نمونه ساغر دهد به ما
آن ساقیی که باده ز کوثر دهد به ما
آزادگان چو سرو به دست تهی خوشند
بهر چه آن بهار کرم،زر دهد به ما؟
ما را ز اهتمام توکل پسند نیست
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۹
شکوه دانه و دام از نفس انداخت مرا
شور بیهوده ز چشم قفس انداخت مرا
منم آن شعله ناقص که پی کسب کمال
آتش افروز به دامان خس انداخت مرا
عاقبت شورش بیجای سیه مستی عشق
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۷
به پای شوق گشتم هرطرف بسیار در صحرا
کشیدم شکل حیرانی بدین پرگار در صحرا
ندارد شهر، میدان غبارانگیزی آهم
به سان گردباد استاده ام ناچار در صحرا
نسیم نرگس مستت کند چون شهرپیمایی
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۵
آن زلف سیه دل سبکپا
یک سر دارد، هزار سودا
بی شمع رخت، نسیم گردید
جلاد چراغ خانه ما
تیغش که به ما سری ندارد
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۴
ساقی پیاله داد به چنگ هوس مرا
مطرب چو نی نواخت به تار نفس را
در کاروان شوق ز تنهاروان شدم
از راه برد بس که فغان جرس مرا
لب بسته ام ز شکوه بیداد روزگار
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۸
به عجز پای منه، عرض مرد می رود اینجا
پی تو سایه به قصد نبرد می رود اینجا
یکی ست در دل آزادگان صفا و کدورت
جلای آینه، همراه گرد می رود اینجا
به بندر غم او، اشک سرخ نیست معطل
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۱
ناصح از پند تو بیزارم، چه می گویی مرا
می کند حرف تو آزارم، چه می گویی مرا
گفتی از دست محبت می شود حالت خراب
من خراب از دست این کارم، چه می گویی مرا
می کنی عیبم که پیشت سبحه و سجاده نیست
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵
آن مرغ بینواییم، کز آشیانه ما
صد کوچه باغ راه است، تا آب و دانه ما
ما شعله ایم، لیکن پیش کسان ز تمکین
ساکن چو آتش می، باشد زبانه ما
با آنکه هر فسانه، خواب آورد به دیده
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸
ای خوش آن گریه که شوید ز شبم مهلت خواب
همچو شمعم ندهد اشک، دمی فرصت خواب
من هم از لوح دل خویش صفا می دیدم
گر چو آیینه نمی بود مرا عادت خواب
چون حبابم نکند دیده به بیداری میل
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
هرگز ندیده سایه جانانه آفتاب
با آنکه محرم است به هر خانه آفتاب
در آرزوی صبح بناگوش ماه من
خواهد ز چرخ، طالع دردانه آفتاب
آن ماه اگر قرار به همخانگی دهد
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲
لب تر نکنم ز آب خضر تا می ناب است
چون شیشه، مرا خانه تن وقف شراب است
بی گل، نفسی بلبل ما زنده نماند
در فصل خزان، زنده به امید گلاب است
آیینه که هرگز نگذارد مژه برهم
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹
ره به درمان ندهم، راهنما آگاه است
نکنم بیخودی از درد، خدا آگاه است
می توان عکس نگه درگل رخسارش دید
نیست آیینه بدین آب، صفا آگاه است
نگهش با مژه، هم بزم نگردیده هنوز
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱
مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی
مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است
به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم
چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است
جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
ای حسن تو سرچشمه غوغای قیامت
جویای وصالت، چمن آرای قیامت
امروزم اگر دامن وصلت ندهد دست
دست من و دامان تو فردای قیامت
آیینه به دست آر [و] ببین صورت خود را
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰
امشب قدح از شراب خالی ست
جای گل ماهتاب خالی ست
بی چنگ هزار [تار] زلفت
از تار نوا،رباب خالی ست
بازآ که گلابی دو چشمم
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰
از وعده وصل تو وفا را خبری نیست
مردیم ز هجران و قضا را خبری نیست
راه غم جانان به ره مرگ شبیه است
طی می شود این جاده و ما را خبری نیست
از بیخبران بود، به هر کس که رسیدیم
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴
مجموعه تپش، دل محنت سرشت ماست
دیباچه کتاب الم سرنوشت ماست
آتش چگونه از سر ما واشود به آب
چون لاله، داغ سوختگی در سرشت ماست
ما دلخوشیم از آنکه به ما گرم برخورد
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
تخم اشک از کف بنه ای دل که مانند سحاب
تا بپاشی تخم، می باید ز هم پاشید و رفت
چون قدح کآید بر مینا، شب آمد پیش من
گریه کردم از برای ماندنش، خندید و رفت
بس که خاک این چمن سرگشتگی می آورد
[...]