گنجور

 
طغرای مشهدی

آن زلف سیه دل سبکپا

یک سر دارد، هزار سودا

بی شمع رخت، نسیم گردید

جلاد چراغ خانه ما

تیغش که به ما سری ندارد

آبی ست که بسته شد ز بالا

دل تاب غمش نداشت امروز

کردیم ذخیره بهر فردا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode