مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - هجا
با تو نکال از هجاست زیراک
به جلوه است آن تن تو و ایضا
مست و خراب دوش بخفتی
شد پاره دامن تو و ایضا
واکنون دو رنگ بینم از هار
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - ستایشگری
ای بزرگی که در همه احوال
ناصر تو خدای بیچونست
کمترین پایه ای ز همت تو
برترین موضعی ز گردونست
خلق تو جسم عنبر ساراست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - حسب الحال
مرا بس ز دیوان مرا ز خدمت
خوشا روز بیکاری و وقت عطلت
بر این تیغ کوه گل انبار گویی
چو فغفور بر تختم و فور برکت
چو دولت مهیا بود مر کسی را
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - عرض بیچارگی و آرزوی گرمابه
گرمابه سه داشتم به لوهور
وین نزد همه کسی عیان است
امروز سه سال شد که مویم
ماننده موی کافرانست
بر تارک و گوش و گردن من
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - پیشگوئی منجم
مرا منجم هشتاد سال عمر نهاد
ز عمر دوستی امید من بر آن افزود
خدای داند من دل در او نمی بندم
که باد پیمود آن کس که آسمان پیمود
تو خود چنین گیر آخر نه پنجه و دو گذشت
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹ - ثنا
ای بزرگی که رای صایب تو
کارهای عمل به سامان کرد
کار کرد هنر کفایت تو
بر کفاة زمانه تاوان کرد
هر چه تاریک دید روشن ساخت
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸ - در مدح مظفر بن بوسعید
ای مظفر تو در خور صدری
صدر دیوان به تو مزین باد
نیکبختی و نیک روزی را
بسته با دامن تو دامن باد
پدر تو که خواجه بوسعدست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵ - مدیح مسعود
ای شاه سال و ماه تو بر تو خجسته باد
دولت میان به خدمت بخت تو بسته باد
مسعود پادشاهی و چون نام تو مدام
همزانوی تو با تو سعادت نشسته باد
هر شاه کو به فرمان با تو درست نیست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۵ - خنده جام و گریه شمشیر
اگر بخندد در دست من قدح نه عجب
که بس گریست فراوان به دست من شمشیر
همه به آهو ماند ز تو جز انگشتان
که لعل گشتست از عکس من چو پنجهٔ شیر
چو دست حنا بسته ست دست ار زنگین
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - مرثیه عطای یعقوب
عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم
شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس
دریغ لفظی بر همه نمط همه گوهر
دریغ طبعی بر هر گهر همه الماس
سپهر معطی شانست و هیچ عیب نبود
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - تلون چرخ
چرخ هر لحظه ای دگر گردد
زان به ما بر دگر شود رایش
زان فرا پیش بایدم که چو ماه
کاهش خلق هست ز افزایش
از تنم زان بجست بی معنی
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - مدح
سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش
سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش
ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم
چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۱ - در ده روشن رحیق
ای صنم ماهروی در ده روشن رحیق
چون لب معشوق لعل چون دل عاشق رقیق
بشنو و نیکو شنو نغمه خنیاگران
به پهلوانی سماع به خسروانی طریق
کرده به کف لاله زار ز بهر بزم فلک
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۶ - بوالفضایل
والا مردست بوالفضایل
زیبا مردست بوالفضایل
ما مرد نه ایم هیچ بی او
بی ما مرست بوالفضایل
مردان نکنند کار تنها
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - نداند حقیقت که من کیستم
چه کین است با من فلک را بدل
که هر روز یک غم کند نیستم
ازین زیستن هیچ سودم نبود
هوایی همی بیهده زیستم
اگر مهربانی بپرسد مرا
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۲ - شکوه از موی
پیوسته من از سپید مویی
حجام بروت کنده باشم
تا می بکنم سپید مویی
ده موی سیاه کنده باشم
با ریش چنین که من برآرم
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - ای خوشا در بوستان با دوستان
بوستان شد همچو روی دوستان
باز روی دوستان چون بوستان
بوستان با دوستان خوشتر کنون
ایخوشا در بوستان با دوستان
دوستان را خیز و دستانی سرای
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - خطاب به روزن زندان
ای دلارای روزن زندان
دیدگان را نعیم جاویدی
بی محاق و کسوف بادی زآنک
شب مرا ماه و روز خورشیدی
همه سعدم تویی از آنکه مرا
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - وصف طبیعت
گفتم چو فرو شد آفتاب از که
بنمود شفق چو شعر عنابی
زرین طبق است و زبرش لاله
چون روی نگار من به سیرابی
بنمود مه دو هفته در خرمن
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
ای آنکه به رخساره ارغوانی
نوشین لبی و شیرین زبانی
بازار تو خود همچو آسمانست
زیرا که تو چون ماه آسمانی
فرمان نکویان همه تو را شد
[...]