گنجور

 
مسعود سعد سلمان

گفتم چو فرو شد آفتاب از که

بنمود شفق چو شعر عنابی

زرین طبق است و زبرش لاله

چون روی نگار من به سیرابی

بنمود مه دو هفته در خرمن

در زنگی اوفتاده سقلابی

گفتم ز برای آن طبق مانا

بر کارگه سپهر دولابی

از دیبا کرده اند سرپوشی

پر در لگنی میانه سیمابی