نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱ - (قصیده آفاق وانفس)
نیست پوشیده بر اهل خرد و استبصار
زانکه(الناس لباس) است کلام اخیار
ای که از اطعمه سیری زپی البسه رو
که تن از رخت عزیز است و شکم پرور خوار
خور شست و کنش و پوشش و ارباب تمیز
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۲ - جنگنامه موئینه و کتان
ز پرتو علم خلعت مغرق خور
سحر شد آستی و دامن جهان پرزر
رخی کز آبله مانند نقش کمخا بود
نمود اطلس خانبالغی زشوکت و فر
بتخت کت چوبر آمد نهالی زر بفت
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۳ - آغاز داستان
بهار آمد و کتان بجنک مویئنه
کشید از سپه خویشتن تمام حشر
نوشت نامه باتباع خویشتن مخفی
که رخت حزم بپوشید هان زهر کشور
که پوست پوش ددی چند بهر کینه ما
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۴ - در آگاهی یافتن لشکر موئینه از محاصره کتان
وشق بکیش چو این قصه گفت گرمانه
زخشم بر تن وی موی گشت چون خنجر
بطیره گفت کتان کرده است این خنکی
منش زهم بدرم تا شود هباوهدر
که باشد او بجهان باردلت انبانی
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۵ - در عرض دادن موئینه لشکر خود را
شه سمور بعرض سپه علامت را
علم نمود ز پر همای بر افسر
نمود پوشن و جوشن زپشت شیر وپلنگ
شده بتوسن ابلق سوار هر صفدر
زهر دوروی کشیدند صف و آرایش
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۶ - در میدان آمدن و حرب کردن
یکی ز لشکر موئینه تیغ تیز بکف
سنانش سوزن و انگشتوانه اش مغفر
نبرد از سپه بندقی و کتان خواست
بهادری قرمی ازکمینه جست بدر
زپیشک کله جبه او یکی ناچخ
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۷ - در پشت دادن موئینه از محاربه کتان
در آن قتال دله صدر روی گردانید
بداد ابلق سنجاب پشت و کرد حذر
گریختند همه پیش برها چون بز
نایستاد کول نیز گرچه داشت چپر
نمود اگر چه بکین جبه پوستین جبه
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۸ - اسرار ابریشم
نرم دست گلی زصوف کیا
غنچه سان گشت در قبا پیدا
با یکی دایه بالباس کفن
ناتوان و ضعیف و بی سر و پا
همچو آدم که برگ بودش رخت
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۹ - اوحدی فرماید
سر پیوند ما ندارد یار
چون توان شد ز وصل برخوردار
در جواب او
چند ار اندیشه فش ودستار
این فرو پیچ و آن دگر بگذار
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - مولانا خواجو فرماید
وجه برات شام بر اختر نوشته اند
و اموال زنگ برشه خاور نوشته اند
در جواب او
اوصاف شمله بر علم زر نوشته اند
القاب بندقی بسراسر نوشته اند
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - و من نتایج افکاره
جامه چون درتوله است از قنطره
در کدینه گشت پاره یکسره
مفرش از جرجانی و مخفی شمار
در جهای خط و حبر محبره
لشکر موئینه را صوف بین
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - لاادری قائله
با هر که راز دوستی اظهار میکنم
خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم
درجواب او
هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم
دسمال اکثر از سرد ستار می کنم
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - شیخ سعدی فرماید
بس بگردید و بگردد روزگار
دل بدنیا در نبندد هوشیار
در جواب او
بس بپوشید و بپوشد روزگار
خلق را رخت زمستان وبهار
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - سید حسن ترمدی گوید
سلام علی دار ام الکواعب
بتان سیه چشم مشکین ذوائب
در جواب او
(لبسنا لباسا لطیف الجبائب)
شی صوف مشکین صفت در غیاهب
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مدیحه در تتبع حکیم سنائی
چکمه صوف و سقرلاطست شاه ملک تن
ای که میدانی چنین داری بروگوئی بزن
خرمی مژده تشریف عاری را بود
همچو پیر کلبه احزان بوصف پیرهن
تیره تا نبود زشام صوف مشکین بزم رخت
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در تتبع قصیده خلاق المعانی کمال اسماعیل اصفهانی
خود رنگ پیش اطلس چون پیش گل شمرگل
تشریف حبر بحری دامان اوست ساحل
بر فرق آن عمامه ثعبان و دست موسی
بر جیب پهلوی آن هاروت و چاه بابل
اندر لحاف و بالش خوش خفته بود پنبه
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در تتبع ظهیر فاریابی
سپیده دم که شدم حله پوش حجله و سور
(ویلبسون) ثیابا شنیدم از لب حور
بگوش شه کلهی این ندا زخازن خلد
رسید کای شرف تاج قیصر و فغفور
خراب چون که شد از روغن چراغ لباس
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - لغزی که در صفت میان بند گفته شده است
چیست آن جبس مختلف آثار
پنبه و ابریشمش شعار ودثار
ساده باشد میانش و یکرنگ
نقش و الوان او بود بکنار
علمیت دروست با ترکیب
[...]