شه سمور بعرض سپه علامت را
علم نمود ز پر همای بر افسر
نمود پوشن و جوشن زپشت شیر وپلنگ
شده بتوسن ابلق سوار هر صفدر
زهر دوروی کشیدند صف و آرایش
که هست قیتل رخت و نفایس زیور
مبارزان کتان چون بقلب کیخاتو
عیان شدند زعول قصبچه در لشکر
زرختهای قصاره خروش برغوخاست
چنانکه گوش کلاه فلک ازان شدکر
زتیغ آتش والای سرخ هیجاشد
مثال اطلس چرخی بتاب خسقی خور
زدامن و یقه و آستین وبند قبا
همه ندای ببند و بکش بگیر و ببر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، توصیفی از میدان جنگ و نمایش قدرت و شکوه سپه سالار به تصویر کشیده شده است. سمور بر افسر سپه علامت علم را به نمایش میگذارد و پوشش جنگی از پشت شیر و پلنگ به تن دارد. سواران با شکوه و زیبایی در صفوف قرار گرفتهاند و جنگجویان با لباسهای مخصوص خود آماده نبرد هستند. در این صحنه، صدای خروش و زنگهای جنگ به گوش میرسد و تمام نیروها برای مبارزه آماده شدهاند. به طور کلی، متن به شکوه و عظمت جنگ و پیشمقدمههای آن میپردازد.
هوش مصنوعی: شاه سمور نشان سپاه را از بالای سر همای بر صدر افراشت.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از بزرگی و شجاعت فردی است که به پشتوانهی قدرت و دلاوریِ شیر و پلنگ، خود را همچون سوارکاری ماهر و شجاع نشان میدهد. او به جلو میزند و در هر نبرد و میدان، به خاطر همین ویژگیها، درخشان و برجسته عمل میکند.
هوش مصنوعی: در این شعر، به زیبایی و زینتهایی که در ظاهری فریبنده قرار دارند، اشاره میشود. دورویی و فریب به صورت صف و آرایش جلوهگر میشوند و این مسأله نشاندهندهی خطراتی است که ممکن است در زیر این ظاهر زیبا نهفته باشد. به عبارت دیگر، گاهی زیباییهای ظاهری میتوانند ناپایداری و زهرآلودگی را به همراه داشته باشند.
هوش مصنوعی: مبارزان از کتان به مانند قلب کیخسرو نمایان شدند، همانطوری که زعول در میان علفهای تازه در لشکر حاضر میشود.
هوش مصنوعی: صداهای خروشان و دلانگیز درختان به قدری بلند و دلنشین است که حتی گوشهای آسمان نیز از آن متوجه شده و تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: از برش شعلههای آتش درخشانی که مانند سرخی اطلس میدرخشد، تصویری از گردش و چرخش خورشید را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: همهی جوانب زندگی و موقعیتها به ما میگویند که دست به کار شویم، برطرف کنیم و اقدام کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.