مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
ز پیش از آنکه برتابی عنانت
دلم همراه شد با کاروانت
همی سوزد در آتش از غم آن
که باد سرد یابد گلستانت
ز بیم آنکه در ره رنج یابد
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰
اگر شکایتم از هجر یار باید کرد
نه یک شکایت و ده صد هزار باید کرد
وگر نثار ره وصلش اختیار کنم
نه در اشک که جانها نثار باید کرد
گرش درست بود وعده وصال چه باک
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵
آن روی چون بهارت رشک نگار چینی
جانم ز مهر رویت شد لحظه درد چینی
رضوان گرت ببیند آراسته بدینسان
در تو به تهمت افتد گوید که حور عینی
در باغ دلنوازی شمشاد تازهروئی
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶
گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
از ناز و جفا هم نکنی یک سرِ مو کم
وز نالهٔ من در تو نگیرد سرِ موئی
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷
ترا سزد که کنی دعوی جهانداری
که در جهان دلم ملک جاودان داری
جهان دل به تو بخشم کنون که نوبت تست
بزن بزن صنما نوبت جهان داری
اگر تو غاشیه بر دوش مه نهی بکشد
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹
ای که بر آینه از رخ صورت جان کردهای
آب را از رخ محل صورت آسان کردهای
خویشتن بینی مگر ای یار کاندر آینه
خویشتنبین گشتهای تا صورت جان کردهای
چون نمییارد کسی گل چیدن از رخسار تو
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹
قدر تیزی بازارت ندارد
قدر تدبیر کردارت ندارد
بدان مژگان تیز ناوک انداز
فلک خفتان پیکارت ندارد
بدین کاری که داری در سر امروز
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵
صاحب عصر شمس دولت و دین
ای به تو زنده جان اهل هنر
آن مدبر توئی که در تدبیر
فلک از خط تو نتابد سر
حکم تو امهات را حاکم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۹
سپهر قدرا دریادلا خداوندا
توئی که غاشیه مهر تست بر دوشم
ز جام طبع به هر مجلسی که بنشینم
نخست باده حمد و ثنای تو نوشم
همه مدیح تو می گسترم چو در سخنم
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۲
خدایگانا آنی که شمع دولت تو
چراغ و مشعله چرخ را کند روشن
چو شمع بر تن من نعمت تو بر توست
نطاق و جبه و دستار تا به پیراهن
حکایت شب دوشین و شمع و طشت طلا
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۶
ای به تاثیر عدل معتدلت
جاه تو قوت گزاف شکن
اعتدال بهار دولت تو
نام و ناموس اختلاف شکن
به حلاوت رحیق لفظ خوشت
[...]
مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲
دوش با عقل دوربین گفتم
کای مبرا ز سهو و کژبینی
مایه جان ز راه ترتیبی
دایه تن ز روی تزئینی
حاکی غیب گویمت و آنی
[...]