ز پیش از آنکه برتابی عنانت
دلم همراه شد با کاروانت
همی سوزد در آتش از غم آن
که باد سرد یابد گلستانت
ز بیم آنکه در ره رنج یابد
مسلسل مشک و رنگین ارغوانت
ز گرد شاهراه آید گزندت
ز تاب آفتاب آید زیانت
ز زین آزرده گردد کوه سیمت
هم از بار کمر نازک میانت
مران یکران سبک چندانکه در راه
شود یکران دوران زیر دورانت
بدارش یکزمان تا چون دل خویش
بگیرم تنگ در بر یکزمانت
بمالم چهره بر پای و رکابت
ببارم اشک بر دست و عنانت
بنالم با نوای رود سازت
بگریم بر سرود پاسبانت
نشانی راست ده زان مقصد و جای
به راه آورد و با دیر مغانت
نجیب دامغانی را چو بینی
در این دو موضع و داند زبانت
بگوی او را ز راه مهربانی
عفاالله زان دل نامهربانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی است. شاعر از نگرانیها و غمهای ناشی از جدایی و دوری از معشوق صحبت میکند. او به کاروان معشوق اشاره میکند و از دل burning خود به خاطر رنجهایی که ممکن است در مسیر بر او وارد شود، گله میکند. شاعر از زیباییهای معشوق و آسیبهایی که ممکن است به او برسد صحبت میکند و آرزو دارد که در کنار او باشد، تا بتواند احساس عشق و محبتش را ابراز کند. در پایان، شاعر از شخصی به نام نجیب دامغانی میخواهد تا پیامی از او به معشوق برساند و به او بگوید که از حوادث تلخ دلگیر نباشد.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه تو برگردی و به من توجه کنی، دلم با کاروان تو همراه شده بود.
هوش مصنوعی: در دل غم از آنچه که باغ تو دچار سرما میشود، به آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: از ترس اینکه در مسیر زندگی دچار سختی شود، همیشه در تلاش است که خود را به زیبایی و رنگهای جذاب بیاراید.
هوش مصنوعی: از کنارهی جاده که بگذری، از آسیبهای آن در امان نخواهی بود و از حرارت آفتاب هم متضرر میشوی.
هوش مصنوعی: اگر بر دوش کوه سنگینی بیفتد، حتی او نیز از بار سنگین دردسر میکشد، همانطور که کمر نحیف تو میتواند تحت فشار نازک شود.
هوش مصنوعی: به خاطر یک مشکل جزئی، خود را نگران نکن. اگر آن مشکل به تعویق بیفتد، همچنان میتوانی به مسیرت ادامه دهی و برگردی.
هوش مصنوعی: بیدار شو تا بتوانم دلم را در آغوش تو از نزدیک بگیرم.
هوش مصنوعی: من چهرهام را بر پای تو میگذارم و اشکهایم را بر دستانت میریزم و خضوع و بندگیام را نشان میدهم.
هوش مصنوعی: با صدای ساز تو به اوج احساس میرسیدم و اشکهایم را بر سرود نگهبانت میریختم.
هوش مصنوعی: به دنبال نشانهای صحیح و راست برو که به مقصد و مکان واقعی راهنماییات کند، همزمان با این که خود را به محفل میگساران نزدیک کنی.
هوش مصنوعی: وقتی نجیب دامغانی را در این دو موقعیت ببینی، میفهمی که زبانت چه میگوید.
هوش مصنوعی: به او بگو با نرمی و محبت که خداوند دل بیرحمش را ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهانا چون دگر شد حال و سانت؟
دگر گشتی چو دیگر شد زمانت!
زمانت نیست چیزی جز که حالت
چرا حالت شده است از دشمنانت؟
چو رخسار شمن پرگرد و زردست
[...]
به یاد آور ز شرم جاودانت
کجا از دادگر بیند روانت
چو کوبی پای و چون گیری پیاله
تنت از لطف گردد همچو جانت
چنان گردی و پیچانی میان را
ندارد استخوان گویی میانت
ز می گر چه تهی باشد پیاله
[...]
ندارم زهره بوس لبانت
چه بوسم؟ آستین یا آستانت
چو سوسن شکر گفت از هر زبانت
ازان افراخت سر سوی جهانت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.