آن روی چون بهارت رشک نگار چینی
جانم ز مهر رویت شد لحظه درد چینی
رضوان گرت ببیند آراسته بدینسان
در تو به تهمت افتد گوید که حور عینی
در باغ دلنوازی شمشاد تازه روئی
بر چرخ خوبروئی خورشید مه جبینی
بر بام چون خرامی سروی که بر سپهری
چون در چمن نشینی ماهی که بر زمینی
گفتم جهانت خوانم دل گفت نی که جان است
چون نیک می ببینم هم آنی و هم اینی
من سر فدات کردم از بس نیازمندی
تو سر فرو نیاری از بس که نازنینی
افتاده ام به مهرت دستم چرا نگیری
جان داده ام به بویت با من چرا به کینی
من وصل جویم از تو تو صبر جوئی از من
من آن ز تو نیابم تو این ز من نبینی
دی با دلم غمت گفت کز وی اثر نیابی
گر بر امید وصلش عمری دگر نشینی
او با تو در نسازد تو در غمش چه سوزی
فرسوده گردی از غم گر کوه آهنینی
من زین جهان گزیدم کنجی به نامراد
تا در جهان بر آمد نامم به به گزینی
با اینهمه ندارد کس در جهان به جز من
طبعی بدین لطیفی شعری بدین متینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او از عشق و دلبستگیاش سخن میگوید و به اینکه زندگیاش بدون محبوبش چگونه است، میپردازد. شاعر از ناز و نیاز خود به محبوب میگوید و بیان میکند که چقدر به او وابسته است. او همچنین به ناامیدی از وصال و غم عشق اشاره میکند و در نهایت از تنهایی و دلتنگی خود در این دنیا مینالد. شعر به زیبایی عواطف انسانی را در چالشهای عشق و جدایی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهات مثل بهار زیبا و دلربا است، عشق و محبت به تو باعث میشود که جانم در آتش درد و غم بسوزد.
هوش مصنوعی: اگر رضوان، نگهبان بهشت، تو را با این زیبایی ببیند، به اشتباه خواهد گفت که تو یکی از حورهای بهشتی هستی.
هوش مصنوعی: در باغی که دل را شاد میکند، شمشاد جوانی به زیبایی روز درخشانی میروید که مانند خورشید، چهرهای زیبا و دلنشین دارد.
هوش مصنوعی: وقتی بر بام میروی، شبیه سرو سربلندی هستی که بر آسمان قرار دارد. و وقتی در چمن نشستهای، مانند ماهی هستی که بر زمین است.
هوش مصنوعی: گفتم که جهان را برایت خواندم، دل گفت که نه، زیرا جان تو است. وقتی خوب نگاه میکنم، متوجه میشوم که تو هم آنی و هم اینی.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را فدای تو کردهام، چون به شدت نیازمند تو هستم. تو به قدری نازپرودهای که سر خود را پایین نمیآوری.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و محبت تو به شدت آسیبدیدهام و انتظار دارم که دستم را بگیری. به خاطر عطر تو جانم را فدای تو کردهام، پس چرا با من این گونه هنوز در دشمنی هستی؟
هوش مصنوعی: من به دنبالهی پیوند با تو هستم، اما تو از من انتظار صبر داری. من نمیتوانم آن چیزی را که از تو میخواهم به دست آورم و تو هم آنچه را که از من انتظار داری، نمیتوانی ببینی.
هوش مصنوعی: دیروز دل من به من گفت که حتی اگر امید به وصال او را برای عمری طولانی هم داشته باشی، باز هم از او هیچ نشانهای نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: او با تو سازش ندارد، پس تو چرا خود را به خاطر غمش عذاب میدهی؟ اگر از غم او رنج میکشی، باید بدانی که حتی کوه آهنین هم نمیتواند در برابر این درد تحمل کند.
هوش مصنوعی: من از این دنیا کناری گرفتم تا در جای خودم، نامم به خوبی و نیکویی شناخته شود.
هوش مصنوعی: با وجود تمام اینها، کسی در این دنیا جز من، چنین لطافت و نرمی در طبع و همچنین این اندازه استحکام در شعر ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آفتاب شاهان شاهی و بی قرینی
پاک از همه بلائی چون گیتی آفرینی
با راستی رفیقی با مردمی قرینی
رایند جمله شاهان تو رای آفرینی
گر چه مه زمانی ورچه شه زمینی
[...]
با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی
رنجور و ناتوانم نایی مرا ببینی
دیدی که سخت زردم پنداشتی که مردم
آخر چگونه میرد آنک تواش قرینی
یا سیدی و روحی حمت فلم تعدنی
[...]
در غیرتم که با خود همراز و همنشینی
در آب عکس خود را زنهار تا نبینی
آیینه را نخواهم در صحبتت که زانجا
دانی که تا چه غایت زیبا و نازنینی
آنگه که دیده باشی رویی بدین ملاحت
[...]
بسیار باشد، ای جان، از همچو من غمینی
نازی که می کشم من از چون تو نازنینی
تا دست و پا نهادی در حسن کس ندیدم
پایی به دامن اندر، دستی در آستینی
گر در جهان بگردی از جور خود نیابی
[...]
ای طالب معانی در شاعری ز هر در
در حجره معاذی چون آیی و نشینی
از بس تواضع او را کوچک دل شناسی
لیکن برادر او مرد بزرگ بینی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.