گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - خطاب به آقای میرزا احمدخان مدعی العموم

 

چامه من پیش گفتارت بدان ماند که کس

در سپهر آرد ستاره در بهشت آرد گیا

چون فراوان آزمودم دیدمت با دار و برد

در سخن جادو کنی وز خامه داری کیمیا

دانش از گفت تو در گوش اندر آرد گوشوار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - در نکوهش خطیبان بی زبان آغاز مشروطیت فرماید:«بوالعنبس »

 

بود «بوالعنبس » خطیب فحل و شیخ نامور

بر خلایق پیشوا بر مسلمین فرمان روا

روزی اندر مسجد طائف به استدعای خلق

بر فراز منبر تحقیق حکمت کرد جا

نطق ناکرده کمیت فکرتش همچون شتر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳

 

خدایگانا من بنده آنکسم که بصدق

فریضه دارم بر خویشتن سجود ترا

تو آن کسی که به تحقیق آفریده خدای

پی نمایش انصاف خود وجود ترا

من آنکسم که بسی با شتاب پیمودم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴

 

اف بر این دیوان سرا، لعنت بر این دیوان که برد

ظلمشان در ظلمت از مه، نور و از شارق ضیا

مردمی بیرون ز راه مردمی دور از خرد

فرد و طاق از دین پرستی جفت نیرنگ و ریا

راستی گویم سعاتمند و خوش بخت آنکس است

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵

 

دولت جاوید خواهم از در یزدان

«دانش » دانش پژوه صلح طلب را

آنکه نمود است وصف ذات جمیلش

غیرت ارژنگ کارگاه ادب را

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - ذیل تصویر خود در مدح نقش نقاش نوشته

 

حبذا نقشی که بنمود آشکارا

میر خضر آساز کلک چون مسیحا

میرزین العابدین نقاش ایران

کش همی خوانند مردم میر آقا

آنکه کلکش ناسخ ارژنگ مانی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - ترجمه از عربی در نکوهش جنگ

 

جنگ در اول بود بسان عروسی

دلبر و دلجوی و دلفریب و دلارا

روئی دارد به روشنی رخ نوروز

هر که قدش دید گشت مست تماشا

لیک در آخر چو گشت تفته تنورش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - نقل از روزنامه ادب سال سوم شمارهٔ سوم صفحه بیست و چهارم

 

ملک تجرید است بنگاهم که از روز ازل

عزلت آنجا پیشکار است و قناعت پیشوا

ناگوارستم مزعفر بر سر خوان کسان

زانکه اندر خوان خود آماده دارم سرکبا

راست گفتارم برین معنی نسب دارم دلیل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹

 

کاشکی بودی مرا طبعی چو قلزم در خروش

کاشکی بودی مرا فکری چو مینو با صفا

خامه ای از ارض طولش تا محیط آسمان

نامه ای از قطب عرضش تا به خط استوا

تا ستودم ذات پاکت را همی در خورد قدر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰

 

فراموشم نشد پندی که میگفت

به پور خویش پیری در بخارا

که گر در کار خود جنبش کند مرد

توان سفتن به سوزن کوه خارا

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱

 

زهی قدت چو نخل طور سینا

بدانش اوستاد پور سینا

سزد بهر نثار بارگاهت

فشاند نجم دری چرخ مینا

حسودان تو گولانند و کوران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲ - امام محمد زکریا

 

محمد زکریا طبیب رازی را

که فیلسوف عجم بود و اوستاد عرب

به فن فلسفه و طب و کیمیا و نجوم

حساب و هندسه موسیقی و فنون ادب

چنان یگانه شمردند فاضلان جهانش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳

 

همیشه شمس به قصد تو گشته یار زحل

هماره ماه برغم تو خفته در عقرب

حکیم با هنر از طعن آن حریف ظریف

غریق بحر الم شد حریق نار غضب

بگفت اینهمه دانم ولیک بختم نیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - خطاب به میرزا احمدخان اشتری

 

الحذر ای مدعی العموم که دزدی

شرط قضا شد چو در نماز طهارت

خاصه به عدلیه کز قضا نبرد کام

هر که ندارد به صید و کید مهارت

قاضی عدلیه آنکس است که باشد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵

 

گویند در جزایر بحر وسیط بود

پیری خطیب بود چون گل سوری به باغ و گشت

«ارخیلو خوس » بنام «کلاغش » بدی لقب

چون خوی نیک داشت قرین با کمال زشت

صاحبدلی ز مردم یونان به محضرش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ای که دایم کدیور قلمم

تخم مهرت به مزرع دل کاشت

در حضور تو خامه ام شرحی

غم دل را درین صحیفه نگاشت

پختم از بهر خویش ماحضری

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷

 

آن شنیدم چو ابوالقاسم مستکفی را

از پس متقی اقبال فرا برد به تخت

قائد جیشش امیرالامراء توزون را

گشت در تن رگ جان سست ز بیماری سخت

چاره اش کرد هلال بن براهیم طبیب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - در آغاز سلطنت محمد علیشاه و امیدواری به همراهی وی با مشروطه و آزادی فرماید

 

رایت و دیهیم و خاتم و کمر و تخت

باد مبارک به شهریار جوان بخت

شاه محمد علی که پنجه عزمش

آسان از هم گشوده هر گره سخت

ای ملک از فره جلوس تو امروز

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - ماده تاریخ جلوس محمد علی شاه

 

تا محمد علی شه قاجار

صاحب تاج گشت و غاصب تخت

سیل کین کند از عمارت داد

پایه استوار و ریشه سخت

نه سرا ماند در جهان نه وثاق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰

 

شنیده‌ام چو سلیمان به تخت داد نشست

خرد به درگهش استاد و چشم فتنه بخفت

ز دور دید که گنجشک نر به جفت عزیز

ترانه‌خوان و سرود آنچنان که شاه شنفت

من این رواق سلیمان توانم از منقار

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۱۳