قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷
همیشه شاه شدادی ز بخت خویشتن شاد است
بملک اندر چو پرویز است و بد خواهش چو فرهاد است
ز خوبان مجلس عالیش چون فرخار و نوشاد است
عدو زو سال و مه غمگین دل او روز و شب شاد است
همیشه کار او جود است و دائم شغل او داد است
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴
خدایگانا چشم دلت فروخته باد
بآتش غم جان عدوت سوخته باد
بزر و گوهر شادی خری که دشمن تو
خریده باد غم و خرمی فروخته باد
سپاه محنت بر دشمن تو تاخته باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰
دولت خورشید شاهان جاودان بر پای باد
ملکت امید میران سرمدی بر جای باد
دشمن تاریک نالان باد همچون زیر و نای
در سرای او همیشه بانک زیر و نای باد
تا فراز پایه عرشش رسیده باد سر
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵
جایگاه شاه یا برگاه یا بر تخت باد
وز بداندیشان او روی زمین پردخت باد
روز کوشیدن زمینش زیر گرد خیل باد
روز آسودن زمانش زیر بار رخت باد
بر هواخواهان او آهن چو وشی نرم باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶
از بلای دهر جان شاه گیتی فرد باد
جان بدخواهان او جفت بلا و درد باد
رنگ گرد از روی رادی آب جود او بشست
جان او بی رنگ باد و روی او بی گرد باد
روز و شب در مجلس او بانک نوشانوش باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۹
خسروا طبع تو روز و شب نشاط آلود باد
دشمنانت را ز دیده روی خون پالود باد
از تو خشنود است یزدان وز تو خشنود است خلق
جاودان از بخت و دولت جان تو خشنود باد
پیش جان دوستانت دود همچون نور باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۱
خدایگان جهان را ز بخت یاری باد
عدیل دولت و اقبال و بختیاری باد
بمردمان زمین برش کامرانی هست
باختران فلک برش کامگاری باد
بگاه حزم نگه دار تنش یزدان باد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۳
خدایگانا چرخ برین زمین تو باد
بروز کوشش روح الامین امین تو باد
همیشه دولت و اقبال در یسار تو باد
همیشه فره و فرهنگ در یمین تو باد
بهمت فلکی و به آفرین ملک
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴
ای افسر زمانه و ای شاه روزگار
از دولت آفرید ترا آفریدگار
رادی وراستی است ترا روز و شب سخن
مردی و مردمی است ترا سال و ماه کار
باشد شکار شاهان دائم تذرو و کبک
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۹
دلشاد نشستم بمقام پدر خویش
برغم نکند سرد دلم رهگذر خویش
کز هر چه بگیتی خبر هست بجستم
بسیار ندارم ز بزرگی گهر خویش
گه بوسه ستانم ز عقیقی شکر دوست
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۲
دیر پیوند بتی زود کسل
روی بر تافته زین تافته دل
با چنان موی کز او مشک بشرم
با چنان روی کز او ماه خجل
نتوان راز نهان داشت ز خلق
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۶
ایا شده ز تو مدحت گران و زر ارزان
هنر نمائی و سرمایه هنرورزان
دل موافق میر از لقای تو خرم
تن مخالف شاه از نهیب تو لرزان
معادیان تو بی فره اند و بی فرهنگ
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹
خداوندا به پیروزی همه گیتی گشادی تو
ز بخت و دولت پیروز ماه و سال شادی تو
از آنگه باز کز مادر بپیروزی بزادی تو
بهر جائی که می باشی بپیروزی نهادی تو
اگر داد و نشاط و جود چون بهرام دادی تو
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۳
ایا خسرو راد آزاده خو
ترا داده ایزد همه آرزو
نبرد هژبران چنان آیدت
که با مرغکان کودکان را لهو
عفوی تو افزون تر است از گناه
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵
امیرا بر تو فروردین فرخ باد و فرخنده
مبراد از دلت شادی مبراد از لبت خنده
بسان کوه بادی تو فراز تخت پاینده
ز دل تیمار کاهند بدل شادی فزاینده
هران چیزی کجا کردند زیر خاکش آگنده
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۱
شد پیر جهان و شد جوان باده
وز نقش و نگار باغ شد ساده
ناراست بجای لاله بنشسته
سیب است بجای سوسن استاده
آلوده رخان او بخون رز
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۴
ای بگرد روز از شب قمر آورده
گرد مشگین بگرد قمر آورده
زان لعل شکر گفتار زهر آورده
هیچکس دیدی زهر از شکر آورده
سرو را مانی گلبرگ بر او رسته
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۷
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲
خدایا بر جهانم کام و فرمان روان دادی
بمدح و آفرین من زبان خلق بگشادی
ز دشمن کین من جستی ز دولت داد من دادی
بدان کز من نبیند کس بلا و رنج آزادی
بمستی و بهشیاری بخواندن دل مرا دادی
[...]