دلشاد نشستم بمقام پدر خویش
برغم نکند سرد دلم رهگذر خویش
کز هر چه بگیتی خبر هست بجستم
بسیار ندارم ز بزرگی گهر خویش
گه بوسه ستانم ز عقیقی شکر دوست
گه زهر کنم بر دل دشمن شکر خویش
بر پشت زمین بر اثر خصم نپایم
تا حشر بپایم بجهان بر اثر خویش
زین رستن از اندیشه بیهوده دشمن
شکرم همه هست از ملک دادگر خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جایگاه و مقام پدرش افتخار میکند و به تاثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند. او احساس میکند که دستاوردها و بزرگیاش به دلیل تلاش و شجاعت خود اوست. شاعر به دوگانگی احساساتش نیز اشاره میکند، گاهی به دوستان محبت میکند و گاهی بر دشمنان شکر میتوزد. او بر این باور است که نباید تحت تأثیر خصومتها قرار گیرد و تمام شکرگزاریاش از عدالت خداوند است. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که رهایی از اندیشههای منفی دشمنان، مرهون داشتن دیدگاه مثبت و قدرشناسی است.
هوش مصنوعی: خوشحال و شاداب در جایگاه پدرم نشستهام و دل سردم را به خاطر کسی که در مسیرم است نگران نمیکنم.
هوش مصنوعی: من از هر چیزی که در دنیا هست، جستجو کردهام و چیزی پیدا نکردهام که به بزرگی و ارزش اصل و نژاد خودم باشد.
هوش مصنوعی: گاهی از دوست بوسهای شیرین میگیرم و لذت میبرم، و گاهی هم برای دل دشمن، زهر خودم را به کار میبرم.
هوش مصنوعی: من بر روی زمین پیرو دشمنی نیستم و برای روز قیامت خود را آماده میکنم، نه تحت تاثیر دیگران بلکه بر اساس شخصیت و رفتار خودم.
هوش مصنوعی: از این که از افکار بیهوده و دشمنان خود آزاد شدم، سپاسگزارم. همه چیز را مدیون عدالت و رحمت خداوند خود میدانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش
وی در همه آفاق نموده اثر خویش
از چین و ختا تا به فلسطین که رسانید
جز تو به جوانمردی و مردی خبر خویش
خصمان تورا چون تن و جان در خطر افتاد
[...]
در عشق از آن خوشدلم از چشم ترِ خویش
کاو صرف رهت کرد به دامن گهر خویش
ما را که امید نظر مرحمت از توست
هر لحظه چه رانی چو سرشک از نظر خویش
زین سان که دلم با سرِ زلف تو در آویخت
[...]
از حسرت آن لب که نبخشد شکر خویش
طوطی زده منقار بخون جگر خویش
من چون نخورم خون ز جگر گوشه مردم
یعقوب شنیدی که چه دید از پسر خویش
در خاک اگر افکنی از عرش غمم نیست
[...]
کو حوصله تا بند نهم بر نظر خویش
وین شعله کنم صرفه برای جگر خویش
در راه وفا قافله اشک نیازم
هم پی سپر خویشم و هم راهبر خویش
در بزم وفا سلسله طره یارم
[...]
جایی که گل از ناله کند بال و پر خویش
چون ذره فتادیم به دام نظر خویش
تا کعبه به یک گردش چشم تو دویدیم
شرمنده نگشتیم ز عزم سفر خویش
بی شور جنون فال بیابان نتوان زد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.