گنجور

 
۱
۲
۳
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ای گل از نقش کف پای تو دامان ترا

گل فشان کرده قبا سرو خرامان ترا

تا ز خون که ازین پرده شفق باز دمد؟

رونق صبح بهارست گریبان ترا

هر قدر شکوه که در حوصله گرد آمده بود

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

من آن نیم که دگر می توان فریفت مرا

فریبمش که مگر می توان فریفت مرا

به حرف ذوق نگه می توان ربود مرا

به وهم تاب کمر می توان فریفت مرا

ز ذکر مل به گمان می توان فگند مرا

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

جان بر نتابد ای دل هنگامه ستم را

از سینه ریز بیرون مانند تیغ دم را

از وحشت برونم بنگر غم درونم

آمیزش غریبی باشد به هوش رم را

گویند می نویسد قاتل برات خیری

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

تعالی الله به رحمت شاد کردن بی‌گناهان را

خجل نپسندد آزرم کرم بی‌دستگاهان را

خوی شرم گنه در پیشگاه رحمت عامت

سهیل و زهره افشانده ز سیما روسیاهان را

زهی دردت که با یک عالم آشوب جگرخایی

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

گر بیایی مست ناگاه از در گلزار ما

گل ز بالیدن رسد تا گوشه دستار ما

وحشتی در طالع کاشانه ما دیده است

می پرد چون رنگ از رخ، سایه از دیوار ما

گوشه گیرانیم و محو پاس ناموس خودیم

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

به گیتی شد عیان از شیوه عجز اضطرار ما

ز پشت دست ما باشد قماش روی کار ما

به بیم افگنده می را چاره رنج خمار ما

قدح بر خویش می لرزد ز دست رعشه دار ما

خوشا جانی که اندوهی فرو گیرد سراپایش

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

خوش وقت اسیری که برآمد هوس ما

شد روز نخستین، سبد گل قفس ما

مهتاب نمکسار بود باده ما را

ای بی مزه بی روی تو بزم هوس ما

حیرت زده جلوه نیرنگ خیالیم

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

هر چه فلک نخواسته ست هیچ کس از فلک نخواست

ظرف فقیه می نجست باده ما گزک نخواست

غرقه به موجه تاب خورد تشنه ز دجله آب خورد

زحمت هیچ یک نداد راحت هیچ یک نخواست

جاه ز علم بی خبر علم ز جاه بی نیاز

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

بس که درین داوری بی اثر افتاده است

اشک تو گویی مرا از نظر افتاده است

عکس تنش را در آب لرزه بود هم ز موج

بیم نگاه خودش کارگر افتاده است

ناله نداند که من شعله زیان می کنم

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

امشب آتشین‌رویی گرم ژندخوانی‌هاست

کز لبش نوا هر دم در شررفشانی‌هاست

تا در آب افتاده عکس قد دلجویش

چشمه همچو آیینه فارغ از روانی‌هاست

در کشاکش ضعفم نگسلد روان از تن

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

کشته را رشک کشته دگرست

من و زخمی که بر دل از جگرست

رمد اجزای روزگار ز هم

روز و شب در قفای یکدگرست

مستی انداز لغزشی دارد

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

به وادیی که در آن خضر را عصا خفته ست

به سینه می سپرم ره اگر چه پا خفته ست

بدین نیاز که با تست ناز می رسدم

گدا به سایه دیوار پادشا خفته ست

به صبح حشر چنین خسته رو سیه خیزد

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

ایمنیم از مرگ تا تیغت جراحت بار هست

روزی ناخورده ما در جهان بسیار هست

ما و خاک رهگذر بر فرق عریان ریختن

گل کسی جوید که او را گوشه دستار هست

پاره ای امیدوارستم، تکلف بر طرف

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

ببین که در گل و مل جلوه گر برای تو کیست؟

مپوش دیده ز حق طالب رضای تو کیست؟

چه ناکسی که ز درد فراق می نالی

نمی رسی که در این پرده همنوای تو کیست؟

کلید بستگی تست غم بجوش ای دل

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

گل را به جرم عربده رنگ و بو گرفت

راه سخن به عاشق آزرم جو گرفت

لطف خدای ذوق نشاطش نمی دهد

کافر دلی که با ستم دوست خو گرفت

چون اصل کار در نظر همنشین نبود

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

آهی به عشق فاتح خیبر کنیم طرح

در گنبد سپهر مگر در کنیم طرح

در فصل دی که گشته جهان زمهریر ازو

بنشین که آب گردش ساغر کنیم طرح

تا چند نشوی تو و ما حسب حال خویش

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

تا بشوید نهاد ما ز وسخ

گشت گرمابه ساز از دوزخ

تا چه بخشند در جهان دگر

کشتگان ترا چمن برزخ

وه که از کشتزار امیدم

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

غم من از نفس پندگو چه کم گردد

بر آتشم چو گل و لاله باد دم گردد

بدا معامله، او بی دماغ و من بی دل

خوش آن که معذرتی صرف بر ستم گردد

ترا تنی ست که بر وی سمن خسک پاشد

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

دماغ اهل فنا نشئه بلا دارد

به فرقم اره طلوع پر هما دارد

به وعده گاه خرام تو کرد نمناکم

بیا که شوقم از آوارگی حیا دارد

گشاد شست ادای تو دلنشین منست

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

به ذوقی سر ز مستی در قفای ره روان دارد

که پنداری کمند یار همچون مار جان دارد

تنم ساز تمنایی ست کز هر زخمه دردی

هما را مست آواز شکست استخوان دارد

هوای ساقیی دارم که تاب ذوق رفتارش

[...]

۱۲ بیت
غالب دهلوی
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۵۵