گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱

 

برآمد یکی آرزو ملک را

که بود اندر آن آرزو سال‌ها

که دست وزارت به صدری رسید

که گیرد سعود از رخش فال‌ها

از این پیش بی‌رای او مملکت

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲

 

ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید

نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب

هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان

تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب

در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳

 

چو سررشته خویش گم کرده ام

بعالم یکی رهبرم آرزوست

مرا خورد یکبارگی غم دریغ

به گیتی یکی غم خورم آرزوست

بسی داوریها که دارم ولیک

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴

 

به خدایی که ره معرفتش

روز و شب مالک عالم نظر است

در ره او خرد از غول اضلال

با ثبات قدمش در نظر است

چرخ بر درگه او پشت خم است

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵

 

گردون ز برای هر خردمند

صد شربت جان گزا در آمیخت

گیتی ز برای هر جوانمرد

هر زهر که داشت در قدح ریخت

از بهر هنر در این زمانه

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶

 

بدان خدای که بر روی رقعه عظمت

کمیته بیدق حکمش هزار فرزین است

دو چاکرند همی صبح و شام بر در او

که آن یکی گهرافشان و این گهر چین است

سپهر زیر کف قهرمان قدرت اوست

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸

 

چنان به طبع کف راد اوست عاشق جود

که آن یکی است چو خسرو دگر چو شیرین است

ز بهر نعل و پی میخ مرکب خاصش

سپهر ساخته شکل هلال و پروین است

زمانه داشت بر او آفرین همیشه چنانک

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹

 

سرافرازا تو آن صدری که طبعت

به جز تخم نکو نامی نکارد

گلستان کرم را بشکفد گل

اگر ابر کفت بر وی به بارد

میان هر چه زان عاجز شود وهم

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰

 

سوار صبحدم هر روز کز مشرق برون تازد

سپر برگیرد و شمشیر و با من جنگ آغازد

به خون حنجرم خنجر بیالاید سحرگاهی

به قصد خون به بالین هنرمندی دگر تازد

از آن دونی که گردون راست اندر نام و در همت

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شرف الدین علی

 

صدر جهان که شعله از نور رای تو

بر نور آفتاب فلک برتری کند

سرمایه شرف الدین علی که چرخ

با همتش نزیبد اگر سروری کند

آز شکم گرسنه شود ممتلی ز حرص

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲

 

ای سرافرازی که بر خورشید چرخ

شعله رایت سرافرازی کند

کلک تو در نظم کار مملکت

بر نفاذ تیغ طنازی کند

عار دارد همت کو در سخا

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳

 

به حکم ایزد و اقرار جمله تاجوران

پناه و پشت جهان عز دین تواند بود

ستوده نصرت دین آنکه ذات نصرت و فتح

همیشه رایت او را قرین تواند بود

چو شد حسام و یمینش یمین فتح و ظفر

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴

 

خرد کز همه چیزها برتر است

هم آخر کشد باده در وی قلم

چو عرض شریف تو باشد بجای

ز بیشی و کمی چه بیش و چه کم

اگر حاسدی قصد جاه تو کرد

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - قطعه ای که به مسعود سعد سلمان نوشته شده

 

بوالفرج را در این بنا که در آن

اختلاف سخن فراوان گشت

سخنی چند معجب است که عقل

بر وقوفش رسید و حیران گشت

گوید این در بهشت یکچندی

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ای جوادی که کوه و دریا را

باعطای تو ملک و مال نماند

شکر انعام تو به جان گویم

که زبان را در او مجال نماند

آن درختی است بر تو که ازو

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - در مدح ابونصر پارسی

 

سال عمر عزیز آن نو گشت

که بزرگیش نیست نو به جهان

خواجه بونصر داده ایزد

صاحب جیش و صاحب دیوان

در بزرگی و عز و جاه و شرف

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - در مدح ابونصر پارسی

 

همای خلعت عالی فکند سایه بر آن

که آفتاب نماید ز رأی او سایه

عمید دولت ابونصر پارسی که خدا

دهد به اختر دولت ز اخترش مایه

سپهر قالب معراج و همتش به بسود

[...]

ابوالفرج رونی