گنجور

 
ابوالفرج رونی

بدان خدای که بر روی رقعه عظمت

کمیته بیدق حکمش هزار فرزین است

دو چاکرند همی صبح و شام بر در او

که آن یکی گهرافشان و این گهر چین است

سپهر زیر کف قهرمان قدرت اوست

چو حقه ای که پر از مهره های زرین است

دو کفه قدرتش از روز و شب پدید آورد

که خط محور بر هر دو کفه شاهین است

که شرح شوقم نتوان به صد زبان دادن

که زی جناب همایون مخلص الدین است

ستوده صاحب سرور محمد بن علی

که زین ملت از ا و با نفاذ و تمکین است

سر صدور اکابر که صدر مجلس او

ز بوی خلق خوشش پر گل است و نسرین است

در آن مکان که ز خلق خوشش سخن گویند

نسیم باد تو گوئی که عنبرآگین است

هر آن گروه که اندر پناه صدر ویند

زامن و راحتشان بستر است و بالین است

به عهد دولت او خوش نشین که فتنه و جور

چو کبک و تیهو عدلش چو باز و شاهین است

فلک دهد به کف او زمام حکم جهان

هنوز باش که این پایه نخستین است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوالفرج رونی

چنان به طبع کف راد اوست عاشق جود

که آن یکی است چو خسرو دگر چو شیرین است

ز بهر نعل و پی میخ مرکب خاصش

سپهر ساخته شکل هلال و پروین است

زمانه داشت بر او آفرین همیشه چنانک

[...]

امیر معزی

چه گوهرست که کانش خُم دَهاقین است

به رنگ لالهٔ نَعمان و بوی نسرین است

به مجلس ملکان همنشین زیر و بم است

به بزم ناموران مونس ریاحین است

نه آینه است ولیکن درو به‌دست بتان

[...]

مولانا

ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست

بهانه کن که بتان را بهانه آیینست

از آن لب شکرینت بهانه‌های دروغ

به جای فاتحه و کاف‌ها و یاسینست

وفا طمع نکنم زانک جور خوبان را

[...]

سعدی

اگر تجارت بحر و سفینه می‌خواهی

سفینه‌ای که در او بحرها بود این است

سفینه‌ای‌ست که گر صد هزار از آن خواهی

کنار بحر هزارش روان به یک چین است

همام تبریزی

مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است

دهان من به حدیث لب تو شیرین است

به باغ می‌کشدم آرزوی دیدارت

چه جای برگ گل وارغوان و نسرین است

به وقت خنده نظر کرده‌ام به دندانت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه