گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

چه رنگ‌هاست که آن شوخ‌دیده نامیزد

که تا مگر دلم از صحبتش بپرهیزد

گهی ز طیره‌گری نکته‌ای دراندازد

گهی به بلعجبی فتنه‌ای برانگیزد

به هیچ وقت به بازی کرشمه‌ای نکند

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳

 

بادی که ز کوی آن نگارین خیزد

از خاک جفا صورت مهر انگیزد

آبی که ز چشم من فراقش ریزد

هر ساعتم آتشی به سر بربیزد

سنایی
 
 
۱
۲