گنجور

 
۱۴۱

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۸

 

... تا برگ هستیم بتمامی نخورد دست

نگرفت باز چون ملخ از کشت زار پای

با آتش هوای تو چون باد تر نگشت ...

سیف فرغانی
 
۱۴۲

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

... جان می دهم به دوست از این مور تنگدل

پای ملخ به نزد سلیمان که می برد

پیغام ذره ای که به خورشید قایم است ...

نسیمی
 
۱۴۳

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

... نظر از جان دل خسته من بازمگیر

گر فزونند محبان تو از مور و ملخ

آتش هفت سقر لاشی و معدوم شود ...

صوفی محمد هروی
 
۱۴۴

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۴ - حکایت آن زن که در دیار مصر سی سال در مقام حیرت بر یک جای بماند

 

... چون فرشته نه چاشت خورد نه شام

همچو مور و ملخ ز هر طرفی

دام و دد گرد او کشیده صفی ...

جامی
 
۱۴۵

جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۵ - نهال جمال یوسفی را از بهارستان غیب به باغستان شهادت آوردن و به آب دیده یعقوب و هوای دل زلیخا پروردن

 

... شمار گوسفندش از بز و میش

در آن وادی شد از مور و ملخ بیش

پسر بیرون ز یوسف یازده داشت ...

جامی
 
۱۴۶

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

... نی نی که من چو مورم و این نظم خشک من

پای ملخ چه پیش سلیمان فرستمش

این بس که در فزونی جاه و جمال او ...

جامی
 
۱۴۷

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » فصول اربعه » فصول اربعه: دی

 

... به خاک مار فتاده بسان بسته طناب

گذشته چون ملخ از پشت هر طرف زانو

هر آنکه بوده بهم دست سای همچو ذباب

چو دیده شعله به رنگ پر ملخ جسته

درو بسان ملخ کرده خویش را پر تاب

درون حلقه چشم اشک بسته چون عینک ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۴۸

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

... چو مور لنگ کشیدم بخدمتش دل وجان

بخنده گفت چه حاصلشود ز پای ملخ

چو مؤمنان همه اخوان یکدیگر باشند ...

کوهی
 
۱۴۹

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح سید شریف گوید

 

... از آن نواله فیض بصد بینوا رسید

انس و پری چو مور و ملخ جوش میزنند

بر خوان او همین که صدای صلا رسید ...

اهلی شیرازی
 
۱۵۰

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴

 

... باز محل شد که به جان بشنوند

مور و ملخ حکم سلیمان عشق

باز ز معزولی عقل و خرد ...

محتشم کاشانی
 
۱۵۱

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - ایضا در مدح شاه‌زاده پریخان خانم فرماید

 

... ای قدر قضا قدرت گردون مقدار

پشه و مور و ملخ فی المثل ار عظم شوند

همه پیل افکن و اژدر در و سیمرغ شکار ...

محتشم کاشانی
 
۱۵۲

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح و منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ابن ابی‌طالب علیه‌السلام

 

... سپه برد بهر بوم که تازد ز قفا

لشگر برف چو مور و ملخ آید به کمک

دمه سر کرده به یک سردمه بگریزاند ...

محتشم کاشانی
 
۱۵۳

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - ایضا من جمله اشعاره فی مدح میر محمدامین خان ترکمان گفته

 

... تحفه ما و تو بس گوهر نظم متین

زان که ز پای ملخ تحفه روان ساختن

نزد سلیمان رواست در نظر خورده بین

محتشم کاشانی
 
۱۵۴

میلی » دیوان اشعار » ترجیعات » ترجیع فی‌الهجو

 

... تنک و سست همچو بال مگس

خشک و کجواج همچو پای ملخ

زنخ سرد زرد بی مویش ...

میلی
 
۱۵۵

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

... دومش از آن ارمیاع ست که در آن خرابی بیت المقدس و فرود مردمان به مصر آمده است سومش از آن حزقیال است که در آن احکام طبیعت و افلاک برمز و نیز از اخبار یأجوج و مأجوج آمده است

و چهارم قسمتش که خود دوازده سفر است عبارت است از بیم دادن بر زلزله ها و ملخ و جز آن ها و اشارتی به موعود و رستاخیز و پیامبری یونسع و بلع وی بوسیله ی ماهی و توبه ی او و پیامبری زکریاع و بشارت آوردن خضرع

بخش چهارم از آن کتاب که خود یازده سفر است به تاریخ نسب اسباط و جز آن ها اختصاص دارد دومش یکصد و پنجاه مزمار داود است که همگی این مزامیر دعا و درخواست است ...

شیخ بهایی
 
۱۵۶

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

... آنچه را رهبر قوم تو خواهد بگذار نه آنچه را خداوند خواهد دری را که بستنش را بر تو عیب دانند مگشای تیری را که ردش را نتوانی مینداز

از بخشش اندک شرم مدار چه امتناع از آن نیز اندک تر است از آن کسان مباش که شیطان را آشکارا لعن همی کنند و پنهانی دوست اویند هیچ کنیزکی را روز خریداریش مستای چون ملخ باش که هر چه یابد خورد و هر چه یابدش خوردش

نه آن قدر نرم باش که بفشارندت و نه آنقدر سخت باش که بشکنندت لطف حسود ترا جز وحشت از وی نیفزاید زهر را با تکیه به پادزهری که داری منوش ...

شیخ بهایی
 
۱۵۷

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

حاصل سوختگان در ره برق خطر است

لشکری آفتش از مور و ملخ بیشتر است

مگذران نوبت ما ساقی اگر شیفته ایم ...

سلیم تهرانی
 
۱۵۸

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح اسلام خان

 

... چمنی را که برو باد عتاب تو وزید

اره چون پای ملخ بردمد از شاخ چنار

سر هرکس که نشد در راه اخلاص تو خاک ...

سلیم تهرانی
 
۱۵۹

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در قحط سال

 

... شپش افتاده در انبار کنجد

ملخ ره می برد زان جسته جسته

که حرص مزرع او را پای بسته ...

سلیم تهرانی
 
۱۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۷

 

... دل شکسته ما را به لطف خود بپذیر

نظر به مورچه پای ملخ محقر نیست

ببر ز خویش اگر جنت آرزو داری ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۲
sunny dark_mode