الحذر الحذر که دیگر بار
اژدر خامهام شد آتشبار
آنچنان کرده نیش دندان تیز
که ازو زینهار جوید مار
از پی نیش جان آنکه زند
بهر دینار، خویش را بر نار
کیسه پر زر، دفینه پر گوهر
گنج را گشته مار و گل را خار
جیب او پر چو کیسهٔ غنچه
کف او کفچه همچو دست چنار
چون شترمرغ، لیک در پرواز
همچو اشتر، ولی گسسته مهار
لکلک مادهای که بهر نشست
احتیاجی نباشدش به منار
پسر سرفراز سلطان است
نام او میرزا علیخان است
زشت و بدنفس چون سگ مسلخ
چرب و چرکین چو گربهٔ مطبخ
تُنُک و سست همچو بال مگس
خشک و کجواج همچو پای ملخ
زنخ سردِ زردِ بیمویش
شیشهٔ شاشهای که بندد یخ
ریش از بیم دیدن رویش
سر نیارد برون ز چاه زنخ
دست و پا چون ره دراز عدم
بندهایش علامت فرسخ
بدنی همچو سوزن و... نی
که در او وصلهٔ خر است چونخ
شاخ چوب دراز اگر خواهند
که بکاوند آتش دوزخ
پسر سرفراز سلطان است
نام او میرزا علیخان است
همچو شاشه سبک، چو شیشه تُنُک
همچو شبهای دی دراز و خُنُک
همچو قارورهایست آگنده
رنگ زرد و طبیعت نازک
رود آن ماده استر بدراه
همچو یابوی اوزبکی لُکلُک
به دو زانو دمی که بنشیند
همچو آروانهایست کو زده چک
با گرانخیزیاش توان گفتن
خر درگل فتاده را چابک
آنکه چون رودهٔ سگ تازیست
که شد از استخوان خر، لُک و پک
وانکه چون خامهایست سوختهدل
...ن گشاد و درون سیاه و سبک
پسر سرفراز سلطان است
نام او میرزا علیخان است
جرعهخواری به بزم همّت...س
کاسه لیسی به خوان نعمت...س
بسته آن پیرحیز خواجهسرا
همچو...م کمر به خدمت...س
بهر روزی، چو خر شبانروزی
مانده در زیر بار منّت...س
...س گرفتار شد به نکبت او
گرچه عالم گرفت نکبت...س
بشکند خُرد، گردن مردی
که بزرگی کند به دولت...س
شرمم آید ز روی...س که کنم
با چنان روی کوسه، نسبت...س
آنکه از وی شد امتحان قلم
چون رقم میزدند صورت...س
پسر سرفراز سلطان است
نام او میرزا علیخان است
مادرش را پدر چو می...ـایید
گوه میخورد و ژاژ میخایید
وصلهٔ نیمخیز در مستی
گه به پس، گه به پیش میسایید
مادر از بیم شوهران دگر
...ر میخورد و راه میپایید
جای انزال، شاشه زور آورد
ریخت در موضعی که می...ـایید
خورد آن قحبه مسهلی،وز...ن
طرفه ماهیّتی فرو زایید
کیست آن ننگ مرد و زن که ازو
دامن عالمی ببالایید؟
پسر سرفراز سلطان است
نام او میرزا علیخان است
زند آن خر چو در شترغو چنگ
جمع گردند عقرب و خرچنگ
روی زرد و دراز و باریکش
کهنه تیغی که شد نهان در زنگ
قلم موی در دو انگشتش
چون زبانیست در دهان کلنگ
صورت ناموجّهی که کند
رنگآمیزیاش به صد نیرنگ،
جای آن است اگر به صورت او
اهل معنی ریند رنگارنگ
کهنه چنگ سپهر را تاری
کز درازی فتاده از آهنگ
ناجوانمرد پیر خنثایی
که زن و مرد راست از وی ننگ
پسر سرفراز سلطان است
نام او میرزا علیخان است
بس که تریاک خورده آن ناپاک
میخورد گوه و میرید تریاک
...ر سختی ز دور چون بیند
کش بود میل دیدهٔ ادراک،
بر وی از حکّه آنچنان پیچد
که مگر بر درخت پیچد تاک
مردمان مار در کفن بینند
افکنندش چو با کفن در خاک
بهر او قبر چون ککنند، ز ننگ
خاک خواهد زدن گریبان چاک
ای خوش آن دم که بر سر خاکش
گویم این کهنه مردهٔ بوناک
پسر سرفراز سلطان است
نام او میرزا علیخان است
میخ میخواهمش به...ن تا بیخ
چون کلنگی که میکشند به سیخ
تا نگوید نصاب ناخوانده
سیْب تُفّاح و خربزه بطّیخ
روی زردش ز داغهای برص
چون سفالی پر آهک و زرنیخ
قد او همچو سیخ آتشکاو
سر چو سرگین فتاده بر سر سیخ
ای خوش آن دم که بر سر میدان
زند از رنج چوب قیلقه ریخ
چون بگوید کسی علیخان رید
اتّفاقاً همان بود تاریخ!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصی به نام میرزا علی خان میپردازد که به طرز طنزآمیز و انتقادی شرح حال زشت و ناپسند او را بیان میکند. نویسنده به او به عنوان فردی با ظاهری نامناسب و خویهایی زننده اشاره دارد، از جمله زشتی ظاهری، بیکاری و عادتهای زشت. در برخی از قسمتها، او را به سوء استفاده از مقام و موقعیتش متهم کرده و به نقد شخصیت و رفتارهایش میپردازد. مضمون کلی شعر به تحقیر و تمسخر این فرد و اشاره به ننگین بودن او در جامعه است.
هوش مصنوعی: مواظب باش، که بار دیگر قلم من مانند اژدها شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: به گونهای او به دیگران آسیب میزند که حتی ماری هم از او میخواهد که مراقب باشد و به او نزدیک نشود.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر پول و ثروت، جان خود را به خطر میاندازد، خود را در آتش میاندازد.
هوش مصنوعی: کیسهای پر از طلا و گنجی پر از گوهر، اما مانند مار و خار، در دنیای پر از نفاق و سختی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: دارایی او مانند کیسهای پر از غنچه است و دستش مثل ساقه درخت چنار است که گود و تو رفته است.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف موجودی میپردازد که ظاهری شبیه شترمرغ دارد، اما در حال پرواز مانند شتر است. با وجود اینکه میتواند پرواز کند، به نوعی کنترلش از دست رفته و مهار نشده است. به عبارت دیگر، این موجود هم ویژگیهای خاص خود را دارد و هم در حالت پرواز به گونهای آزاد و بیقید و بند عمل میکند.
هوش مصنوعی: لکلک مادهای که برای نشستن نیازی به جای بلندی ندارد.
هوش مصنوعی: پسری که افتخار و سربلندی پدرش را به دوش میکشد، نامش میرزا علیخان است.
هوش مصنوعی: زشت و بدخلق مانند سگی که در کشتارگاه است و کثیف و چرب مانند گربهای که در آشپزخانه میگردد.
هوش مصنوعی: این توصیف به یک موجود ضعیف و نازک میپردازد که همانند بال یک مگس، بیثبات و سست است. همچنین، به پاهای کج و ناهموار ملخ اشاره میکند و نشاندهنده نقص و عدم استحکام در آن موجود است.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت صورت او به طور عجیبی سرد و بیروح است، مثل شیشهای که درونش یخ بسته شده باشد.
هوش مصنوعی: بر اثر ترس از دیدن چهره محبوبش، ریش نمیتواند از چاه بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: دست و پا مانند راهی است که به دوری و جدایی اشاره میکند، و نشانههایی از فاصله را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: بدنی باریک و لاغر مانند سوزن، و حالتی که در آن، نشانهای از ضعف و ناهماهنگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهند شاخۀ چوب دراز را قطع کنند، باید آتش جهنم را تجربه کنند.
هوش مصنوعی: پسر بزرگ و شجاع یک سلطان به نام میرزا علیخان شناخته میشود.
هوش مصنوعی: سبک و بیوزن همچون یک قطره، همچون شیشهای نازک و شکننده، و مانند شبهای بلند و سرد دیماه.
هوش مصنوعی: او همانند یک بطری شیشهای است که رنگ زردی در آن وجود دارد و ویژگیهای ظریف و حساسی دارد.
هوش مصنوعی: رود مانند یک ماده استر به تندی در حرکت است، همچنان که یابوی اوزبکی به آرامی و با ظرافت گام برمیدارد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به آرامی و در حالت نشسته قرار میگیرد، انگار که سپری شده و در آرامش به تماشا نشسته است، همچون کسی که به دوردست نگریسته و در حال تفکر است.
هوش مصنوعی: با قیمت بالای او، نمیتوان داستان خر را که در گل گیر کرده به راحتی بیان کرد.
هوش مصنوعی: کسی که از نظر ظاهری و شخصیت مثل رودهٔ یک سگ است، اما در باطن چیزی سست و بیارزش مانند استخوان یک الاغ را در خود دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که دلش از درد و غم سوخته است، مانند قلمی است که به طور ناقص عمل میکند و درونش تیره و سنگین به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: پسر برجستهای از سلطان است و نام او میرزا علیخان است.
هوش مصنوعی: در جمعهای خوشی و جشن، نوشیدن جرعهای از شراب نشان همت و تلاش است و خدمت به میهمانان و رفاه آنها را همچون کاسه لیسی و پذیرایی از سفره نعمت میتوان در نظر گرفت.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و شکوه ظاهری یک پیرمرد یا صاحب منصب اشاره شده که نشاندهندهی مقام و اهمیت او در جامعه است. همچنین، به نوعی از وفاداری و خدمت به او اشاره شده، که نویدبخش ارادت و احترام نسبت به مقام اوست. در مجموع، تصویرسازی قوی از شخصیت و شرایط اجتماعی فرد ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: هر روز مانند یک الاغ تحت بار سنگین، در زیر فشار نیازمندیها و زحمات زندگی باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: اگرچه دنیا به عذابی دچار شده، اما او به خاطر گرفتاریاش در این وضع، به شدت رنج میبرد.
هوش مصنوعی: اگر مردی به خاطر مقام و موقعیت خود بزرگی کند، باید بداند که ممکن است دچار سرزنش و خشم دیگران شود. برتری جویی و خودبزرگبینی میتواند به او آسیب برساند و از او انسانی شکستخورده بسازد.
هوش مصنوعی: از دیدن چهرهات خجالت میکشم، زیرا نمیدانم با چه کسی باید رفتار کنم وقتی چهرهات اینچنین است.
هوش مصنوعی: کسی که مورد آزمایش قرار گرفت، مانند زمانی که با قلم مینویسند که چطور باید باشد.
هوش مصنوعی: پسر با افتخار سلطان، میرزا علیخان نام دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که پدر مادرش را میدید، عصبانی میشد و شروع به گفتن حرفهای بیمعنی و خندهدار میکرد.
هوش مصنوعی: شخص در حالت مستی به طور ناپایدار و بیهدف جلو و عقب میرود، مانند کسی که دقیقاً نمیداند به کدام سمت میرود و در زندگیاش به صورت نامنظم و ناپیوسته حرکت میکند.
هوش مصنوعی: مادر به خاطر ترس از شوهران دیگر، از نگرانی و اضطراب در حال تحمل رنج و انتظار است.
هوش مصنوعی: در جایی که باید ادرار خارج شود، فشار باعث میشود که مایعی در آن ناحیه ریخته شود.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به یک واقعه یا وضعیت خاص است که در آن، شخصی (در اینجا به صورت کنایه به زنی خاص) برآمدن و زاییدن چیز جدیدی را به همراه دارد. این جمله میتواند به تغییرات یا نتایج غیرمنتظرهای که از یک رویداد ناشی میشود، اشاره کند. به نوعی، نمایانگر ارتباط بین علت و معلول و تأثیرات ناشناخته در زندگی است.
هوش مصنوعی: کیست آن مرد و زن زشتنهاد که باعث شد تا دامن یک عالم بهخود ببالد؟
هوش مصنوعی: پسر با افتخار سلطان، که نامش میرزا علیخان است.
هوش مصنوعی: زمانی که خر در دشت میچرد و شترها در کنار هم جمع میشوند، عقرب و خرچنگ نیز دور هم جمع میشوند.
هوش مصنوعی: چهرهای رنگپریده و کشیده که زیر گرد و غبار، تیزی یک شمشیر قدیمی پنهان شده است.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن زیبایی و لطافت قلم مو اشاره دارد، که به گونهای است که میتواند احساسات و اندیشهها را به خوبی منتقل کند، مثل زبانی که در دهان کلنگ (نماد خشن و سخت) وجود دارد. این تضاد نشان میدهد که حتی در ابزارهای ساده و عادی نیز میتوان عمق و زیبایی را یافت.
هوش مصنوعی: چهرهای ناپسند که با صدها فریب و نیرنگ رنگآمیزی شده است.
هوش مصنوعی: بهتر است اهل معنا در زیبایی چهرهی او، تنوع و تفاوتها را جشن بگیرند و برای آن ارزش قائل شوند.
هوش مصنوعی: تنیدهای از تارهای اثرات گذشته که زمان طولانی باعث شده بر ساز زندگی نغمهای نخواند و به سکوت گراید.
هوش مصنوعی: شخصی ناپاک و بینهایت خبیث وجود دارد که از رفتار و صفتهای او، هم زن و هم مرد احساس شرم و ننگ میکنند.
هوش مصنوعی: میرزا علیخان پسر برجستهای از یک سلطان است.
هوش مصنوعی: او به شدت تریاک مصرف کرده است و به خاطر مصرف زیادش به طور غیرقابل کنترلی دچار مشکلاتی شده و حتی در حین این کار چیزهای بدی را هم دفع میکند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در شرایط دشوار و دور از دسترس قرار میگیرد، نگاهش به آنچه نمیتواند به آسانی درک کند، معطوف میشود.
هوش مصنوعی: بر روی او چنان پیچشی میافتد که گویی بر درخت انگور تاب میخورد.
هوش مصنوعی: مردم، مار را در کفن میبینند و زمانی که او را با کفن به خاک میسپارند، آن را رها میکنند.
هوش مصنوعی: برای او وقتی که قبرش را میسازند، از شرم خاک، گریبانش را پاره خواهد کرد.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که بر سر آرامگاه او قرار میگیرم، با دلگدازی از亡 بیجان و قدیمیاش یاد میکنم.
هوش مصنوعی: پسر افتخارآمیز سلطان، با نام میرزا علیخان شناخته میشود.
هوش مصنوعی: من میخواهم او را به شدت و محکم به زمین بکوبم، مانند کلنگی که برای کندن زمین به سیخ کشیده میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی نام میوهها را نگوید، سیب را به عنوان میوهای شبیه به خربزه و خربزه را بهعنوان میوهای شبیه به هندوانه تصور میکنیم.
هوش مصنوعی: چهرهاش زرد است و داغهای رویش، شبیه سفالی است که زیاد آهک و زرنیخ دارد.
هوش مصنوعی: قد او مانند میلهای است که برای کندن آتش استفاده میشود و سرش مانند فضلهای است که بر سر آن میله نشسته است.
هوش مصنوعی: چه خوب است زمانی که در میدان، از رنج و زحمت چوب قیلقه میریزد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به طور تصادفی بگوید علیخان بد نام است، به نوعی نشان دهندهی حقیقتی تاریخی است که همین گونه بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.