اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵
... در چنان عیدی کسی یاد آورد نوروز را
دوش می آمد سوار از دور و من نزدیک بود
کز سرشادی ببوسم پای اسب بوز را ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳
... توفان و نوح بیدل و منصور و دار مست
چندین پیاده بنگر و چندین سوار بین
گاهی پیاده بیدل و گاهی سوار مست
معشوق پردگی و خر پرده دار و باز ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲
دیگر مرا به ضربت شمشیر غم بزد
فریاد ازین سوار که صید حرم بزد
عزلت گزیده بودم و کاری گرفته پیش ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷
... اگر آن چشم کمان کش به کمین برخیزد
ای بسا خانه که بر اسب شود تنگ و سوار
تا سواری چو تو از خانه زین برخیزد
چشم و رخسار پریوش که تو داری امروز ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳
... ماه بر زمینش نهاده رخ
چون بر اسب خوبی سوار شد
وانکه دید روی نگار من ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷
... ایست مکن چو قافله روی در آنطرف کند
آن عربی سوار ما گر طلبد شکار ما
تن بر تیر و شست او دیده و جان هدف کند ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸
... در ناله و نفیر و فغان اوفتاد باز
او می رود سوار و سراسیمه در پیش
دل می رود پیاده ازان اوفتاد باز ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰
... روز مصاف یک تنه این همه قلب و میمنه
گاه پیاده رد کنم گاه سوار بشکنم
من ز کنار در کمین تا چو مخالفی به کین ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۰
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۸
... چیست این نقش گونه گون ار نیست
نقشبندی سوار در پرده
از پس پرده جمله حیرانند ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۹
... ز چه خانه می نمودی به غریب کاروانی
قدمم گرفت تندی مکن ای سوار تندی
غم مستمند می خور چه سمند می دوانی ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۶
... اگر پیاده روی سرو گلشن جانی
وگر سوار شوی شمع خانه زینی
شب شراب که باشد رخ تو شاهد و شمعی ...
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - وله فیالموعظه
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - وله فیطلب الحقایق
... این چار عنصر و سه موالید و شش جهت
این پنج زورق و دو در و یک سوار چیست
این جان روشن و تن تاریک را چه حال ...
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - وله
... در بن طور هو ت کرده وطن
بر سر اسب لات کرده سوار
هفت هیکل نوشته بر تو عیان ...
... چون سمندر شوی در آتش تیز
گر شوی بر سمند عشق سوار
تا ترا سایه ایست او نشوی ...
اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - وله ایضا (من و آن دلبر خراباتی - فی طریق الهوی کمایاتی)
... از کتاب خودی رقم برداشت
روز صید آن سوار ازین نخجیر
پر بیفگند لیک کم برداشت ...
... یک حدیثست و صد هزار ورق
یک سوارست و صد هزار فرس
عیب ما نیست گر نمی بینیم ...
اوحدی » جام جم » بخش ۷۲ - در حکمت
... دل خود را به نور واصل کن
گر به حکمت رسی سوار شوی
حکما را سپاسدار شوی
اوحدی » جام جم » بخش ۸۲ - در باب توبه
... هر که در توبه پایدار آمد
در دگر رکن ها سوار آمد
عادت خواجه ترک عادت نیست ...
... دل پی سیم و چشم در پی زر
تا تو بر آرزو سوار شوی
نپسندم که توبه کار شوی ...
اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۲ - حکایت
... تا تنش پای بند دار نشد
جان او بر فلک سوار نشد
چار میخ از برای تن بودست ...