رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲
... و همچونین بود اینند بارا
به یک گردش به شاهنشاهی آرد
دهد دیهیم و تاج و گوشوارا ...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۸
... همیشه تا که بود از زمانه نام و نشان
مدام تا که بود گردش سپهر بلند
به بزم عیش و طرب باد نیک خواه تو شاد ...
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در آفرینش ماه
... به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
چو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشنا ...
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب
... بپرسیدم از هر کسی بی شمار
بترسیدم از گردش روزگار
مگر خود درنگم نباشد بسی ...
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳
... نهانی سخن کردشان آشکار
ز نیک و بد و گردش روزگار
که بر من زمانه کی آید بسر ...
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲
... به جوش آمد و زود بنهاد روی
چو شب گردش روز پرگار زد
فروزنده را مهره در قار زد ...
فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱
... همی آفرین خواند بر کردگار
بر آن شادمان گردش روزگار
وزان پس کسی را که بودش نیاز ...
فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۷
... چنین داد پاسخ که ای شهریار
نگه کن بدین گردش روزگار
که چون باد بر ما همی بگذرد ...
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۱
... گرفت آفرین زال بر کردگار
بران بخشش گردش روزگار
درم داد و دینار درویش را ...
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۱
... به سی روز مه را سرآید شمار
برین سان بود گردش روزگار
کنون آنکه گفتی ز کار دو اسپ ...
... همی تیرگی دارد اندر نهان
چنین تا ز گردش به ماهی شود
پر از تیرگی و سیاهی شود ...
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۴
... گرفتش جهان پهلوان در کنار
بپرسیدش از گردش روزگار
شه کابلستان گرفت آفرین ...
فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶
... نخست آفرین کرد بر کردگار
بران شادمان گردش روزگار
ستودن گرفت آنگهی زال را ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۷
... اگر با تو گردون نشیند به راز
هم از گردش او نیابی جواز
همو تاج و تخت بلندی دهد ...
فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۸
... چگونست ماه و شب و روز چیست
برین گردش چرخ سالار کیست
دل شاه ازان دیو بی راه شد ...
فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۸
... نخست آفرین کرد بر کردگار
نمود آنگهی گردش روزگار
که آمد بر ما سپاهی گران ...
فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۳
... سراپرده ای بر کشیده سیاه
زده گردش اندر ز هر سو سپاه
به گرد اندرش خیمه ز اندازه بیش ...
... دگر گفت کان سرخ پرده سرای
سواران بسی گردش اندر به پای
یکی شیر پیکر درفشی به زر ...
فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲۰
... همانا که گشتست مغزش تهی
چنان دان کزین گردش آگاه نیست
که چون و چرا سوی او راه نیست ...
... که از کوه البرز تا برگ نی
همی برد خواهد به گردش سپهر
نباید فگندن بدین خاک مهر ...