غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱ - فی مدح ابی الحسن علی الاکبر و رثائه سلام الله علیه
... وی غرۀ غرای تو آیینۀ حسن ازل
ای درۀ بیضای تو مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو مفتاح اهل عقد و حل ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مراثی عبدالله بن الحسن سلام الله علیهما » فی رثاء عبدالله بن الحسن سلام الله علیهما
... گشت غزال حرم پیش دلآرام رام
رهسپر راه عشق شد سپر شاه عشق
چه خصم بد خواه عشق تیغ کشید از نیام ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مراثی سید الساجدین علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی رثاء سید الساجدین علیه السلام
... آه از زمانه
پیمود با او جز جفا راه وفا را
رسم صفا را ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الامام ابی جعفر الباقر علیه السلام » فی مدح الامام ابی جعفر الباقر علیه السلام
... حقایق گو دقایق جو رقایق جو شقایق بو
سراج راه حق کز او رواج دین و آیین شد
درش چون سینۀ سینا برفعت گنبد سینا ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الامام ابی عبدالله الصادق علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی مدح الامام ابی عبدالله الصادق علیه السلام
... بخلوت قدس لی مع الله جمال او شاهدی است دلخواه
بشمع رویش خرد برد راه که او است حق را ره توسل
حریم او مرکز دوایر بدور آن نقطه جمله سایر ...
... ز گردش آسمان چه گویم که بستۀ دام مکر اویم
نه دل که راه قصیده پویم نه طبع را حالت تغزل
چنان بدام فلک اسیرم که عرش می لرزد از نفیرم ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام موسی بن جعفر الکاظم سلام الله علیه
... حاکم و معنی چار دفتر
عرش را فرش راه تو خواندم
هاتفی گفت ای پست منظر ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی الحسن موسی سلام الله علیه
... آن خضر رهنما که لبش بود جان فزا
عالم ز سوز او شده سر گرد راه غم
شاهی که بود سرور آزادگان دهر ...
... خاکم بسر که یکسره دنبال نعش او
جز گرد راه کسی رهسپر نبود
با آنکه بود شهرۀ آفاق نام او ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الامام ابی جعفر الجواد علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام ابی جعفر الجواد علیه السلام
... طعمۀ کام نهنگ عشق او ذوالنون بود
بر سر راهش نخستین راهب راغب مسیح
آخرین پروانۀ شمع رخش شمعون بود ...
... گرد روی ماه او مهر فلک گردش کند
پیش گرد راه او خرگاه گردون دون بود
گاهی از غیرت گهی از حسرت آن ماهرو ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الامام ابی جعفر الجواد علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی مدح الامام ابی جعفر الجواد علیه السلام و رثائه
... خدای را بنده اوست و للوری خیرهاد
هادی راه نجات در همۀ مشکلات
ذاک شفیع العصاه یوم یناد المناد ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الحجة عجل الله فرجه » شمارهٔ ۱ - فی ولادة الحجة عجل الله فرجه
... عشرت خدا دادی ساز عیسوی دم زد
صورت پریزادی راه نسل آدم زد
فتنۀ رخش بر باد نقد دین و ایمان داد ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الحجة عجل الله فرجه » شمارهٔ ۳ - فی مدح الحجة عجل الله تعالی فرجه
... سر ما و قدم سرو خرامان شما
خاک راه تو و مژگان من ار بگذارد
ناوک غمزه و یا خنچر مژگان شما ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵
... در آتش عشق سپند تو نیست
از راه سعادت گمراهست
آنکس که ارادتمند تو نیست ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷
... دم در کش و هیچ مجنبان دم
زد دانۀ خال تو راه خیال
فریاد ز رهزنی گندم ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
... گنجی نبود چو خزانۀ دل
در راه غمت کردیم نثار
عمری بفسون و فسانۀ دل ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
... ز مفتقر ادب عشق ار بیاموزی
چه خاک راه شوی عاشقان شیدا را
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
... نه جز آن خاطر مجموع گواهی ما را
مفتقر راه بمعمورۀ حسن تو نبود
بده ای پیر خرابات تو راهی ما را
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰
... لعل رمانی و والا گهری نیست که نیست
همتی بدرقۀ راه من گمشده کن
راه عشقست ز هر سو خطری نیست که نیست
نخل شکر بر تو زهر غم آورده ببار ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
سینۀ تنگم مجال آه ندارد
جان بهوای لب است و راه ندارد
گوشۀ چشمی به سوی گوشه نشین کن ...
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
... که ز طور عشق آواز جگر گداز آمد
هله مفتقر در این راه بکوب پای همت
که به همت است هر بنده که سرفراز آمد
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱
... فتوحها چه نسیم صبا توانی کرد
دو دیده بر هم و چشم دلی فراهم کن
به یک نظارۀ او کیما توانی کرد
به شاهراه طریقت چه رهسپار شوی
ز گرد راه بسی توتیا توانی کرد
بدر اشک و عقیق سرشک روی بشوی ...