آن کیست که بستۀ بند تو نیست
یا آنکه اسیر کمند تو نیست
آن دل نه دلست که از خامی
در آتش عشق، سپند تو نیست
از راه سعادت گمراهست
آنکس که ارادتمند تو نیست
لقمان که هزارانش پند است
جز بندۀ حکمت و پند تو نیست
فرهاد تو را ای شیرین، لب
خوشتر ز شکر و قند تو نیست
کوته نظریم و مدیحۀ ما
زیبندۀ سرو بلند تو نیست
هر چند دُر افشاند طبعم
لیکن چکنم که پسند تو نیست
ای مفتقر اینجا رفرف عقل
لنگست و مجال سمند تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عشق و ارادت خود به معشوق میپردازد. او میگوید هیچکس نیست که از بند محبت معشوق رهایی یافته باشد و دلهایی که در آتش عشق او نسوختهاند، واقعاً دل نیستند. شاعر به اهمیت و ارزش معشوق اشاره میکند و بیان میکند که اگر کسی به او ارادت نداشته باشد، در مسیر سعادت گمراه است. همچنین اشاره میشود که حکمت و پندهایی که لقمان میدهد، تنها در سایه محبت معشوق معنا پیدا میکنند. شاعر به زیبایی معشوق و کمبودهای خود در بیان عشق اشاره میکند و نهایتاً وضعیت عقل و تفکر خویش را در برابر عشق به معشوق ناکافی میبیند.
هوش مصنوعی: چه کسی است که تحت تسلط تو نیست یا اینکه در دام عشق تو گرفتار نشده باشد؟
هوش مصنوعی: آن دلی که در آتش عشق به مانند چوب درختی خام سوزانده شود، دل真正 نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به تو علاقه ندارد، از مسیر خوشبختی دور مانده است.
هوش مصنوعی: لقمان که دارای هزاران نصیحت و آموزه است، جز شما هیچکس نیست که به دانایی و پندهای او عمل کند.
هوش مصنوعی: فرهاد میگوید که ای شیرین، هیچ چیز به شیرینی لبهای تو نمیرسد و لبهای تو از شکر و قند هم خوشمزهتر است.
هوش مصنوعی: ما دیدگاهی محدود داریم و ستایشهای ما لایق قد و جمال تو نیست.
هوش مصنوعی: هر چند که من زیباییها و اشعار زیبا میسازم، اما چه کنم که به سلیقه تو نمیخورد.
هوش مصنوعی: ای نیازمند، عقل تو در اینجا ناتوان است و جایی برای پیشرفت تو وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.