گنجور

 
۱۸۸۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - در مدح صدر جهان

 

... تو خاص دوستدار شهنشاه اعظمی

تا چرخ تیز دور ز دوران نیارمد

باید که از دعای شهنشه نیارمی

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۲

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۳ - در مدح وزیر

 

... از همت او هیچ عجب نیست گر آید

از همت او شویی و از چرخ عیالی

ای از شرف و رتبت خاک قدم تو ...

... انگشت نمای همه عالم چو هلالی

نی نی نه هلالی تو که بر چرخ فضایل

چون شمس و قمر زینت ایام و لیالی ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۳

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح علی بن احمد

 

... کند تفاخر دین پیمبر تازی

ز چرخ صید کند نسر طایر و واقع

عقار غمت او از بلند پروازی ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۴

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - در مدح سری بن السری

 

... زنده نامی حاصل آید چون بدو در بنگری

عنبر از هم برگشاید چرخ از اقبال تو

گر نگردد بر ره رای تو چرخ چنبری

تا بود گردان بگرد خاک آسایش پذیر ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۵

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶ - تو چو آهویی

 

... تو ازو باز به بیگانه و خویش تو کشد

ریشه جیش ترا خاصیتی دان که ز چرخ

جرم مه را بکمند آرد و پیش تو کشد ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۶

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در مدح صدرالدین

 

... وانکه یک گام از خط فرمان تو یکسو زند

چرخ نگذارد مران یک گام را تا دو زند

دهر بر اعدای تو تیغ از دل و بازو زند ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۷

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - نظام الدین

 

... بدو در رشته رنجوری و از رخ

ز چرخ دیده ور آن رشته هشته

دم عیسی کناد آن رشته را پشم ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۸

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - قطعه

 

... نا آمدن ز بنده غنیمت شمار هی

تا مدتی که طی نشود نامه وار چرخ

از گشت چرخ نامه عمرت مباد طی

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۸۹

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - مدیح تو

 

... یابد ز تو تشریف مهنا و مکرر

از دست تو ای دست تو از چرخ زبردست

وز خط تو ای خط تو فرمانده کشور ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۰

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۶ - در هجاء خمخانه و مدح نظام الدین

 

... بر خری لنگ جای او سنجاب

چرخ سنجاب گون دگر باره

پیریش را بدل کند بشباب ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۱

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح رکن الدین محمود و مطایبه

 

امیر عالم سالار رکن دین محمود

که از سعادت چرخ است بخت تو مسعود

چو من زنام و زبخت تو یاد گیرم و فال ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۲

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در هجا

 

... یکبار دود و باره نمی یابد

در چرخ همچو چرخ بچنگالان

می کاود و حباره نمی یابد ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۳

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطایبه

 

... کزشان زبر فرو نزنم زیر و برزنند

خورشید چرخ شیفته بر رویشان ولیک

از پشت شیفته بر سایه منند ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۴

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در وصف دلدار

 

... فرزانه اثیرالملک آن مهتر با احسان

کز چرخ برین آمد احسان ورا تحسین

آن قبله اقبالی کز فره جاه او ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۵

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶ - روز از ما بگریخت

 

شمس برگشت ز چرخ همچو زرین طبقو

چادر لعل کشید گرد گردون شفقو ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۶

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - خواجه محمد بن مؤید

 

... باز بست همت تو که در زیر بال اوست

بر چرخ نسر طایر و واقع چو باشه ای

بگذشته ای ز معن بمیدان مردمی ...

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۷

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - سالار بک

 

... چندانت بقا بادا در دولت و اقبال

کز دور و سکون چرخ و زمین آید بسته

سوزنی سمرقندی
 
۱۸۹۸

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۷۵

 

... تا جام جهان نمای در دست منست

از روی خرد چرخ برین پست منست

تا قبلۀ نیست قبلۀ هست منست ...

عین‌القضات همدانی
 
۱۸۹۹

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۷۲

 

بحقیقت عشق عاشق را از او بستاند و قوای او را در او نیست گرداند چنانکه در عشقه این برهان ظاهر شده است اگر عاشق را از سوزش عشق خبر باشد اگرچه آتش عشقش در جگر باشد او پخته نبود خام بود تا ازسوزش آتش الم نیابد واز قطع مناشیر چرخ نه چنانکه در بعضی از اخبار آمده است اوحی الله بعض انبیایه انما اتخذ لخلتی من لایفترعن ذکری ولایکون له غیری ولا یؤثر علی شییا من خلقی وان احرق بالنار لم یجدلمر الحدید المافی سره پادشاه عالم بر بعضی از انبیا وحی فرستاد و فرمود که حضرت میگفت ما آن را بتشریف خلت مشرف کنیم که مردوار از ذکر ما فتوری نبود و در طاعت ما قصوری نبود و بر ما کسی را برنگزیند و در سکر شراب محبت ما بمثابتی بود که اگر او را در دریای آتش اندازند مر آن را بنزدیک دل وی وقعی نبود و اگر چشمش را به اره های قهر پاره پاره کنند از آن خبر نیابد و ادراک الم آن نکند اول فرمودلایفتر عن ذکری عجب ذکر من ناسی را بود اما آنکه در مشاهدۀ جمال محبوب بود مستغرق جمال او او در استغراق از صفات خود فانی بود پس نشانۀ ذکر او بود و مذکور در سرادق جلال ذاکر خود

عجبت لمن یقول ذکرت ربی ...

عین‌القضات همدانی
 
۱۹۰۰

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۲ - از ترجیع بندیست که اول آن ساقط و در مدح ابوالحسن علی بن الحسن البیهقی

 

... جفت تو نیست از فضلای جهان کسی

چون آفتابی از همه اجرام چرخ فرد

گویند فاضلان چو بینند فضل تو ...

... کش آب و خاک چشمه حیوان و کیمیاست

گندم ز برج سنبله دارم ز دلو چرخ

سنگم زمین و دور فلک چرخ آسیاست

ناهید آرد و ماه خمیر و آفتاب نان ...

قوامی رازی
 
 
۱
۹۳
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۴۹۲