گنجور

 
سوزنی سمرقندی

سالار بک ای از در احسنت و زه زه

ای خسرو احسان ترا لشکر انبه

زوار شده خسرو احسان ترا خیل

دست تو وزیر است قوی همت و بشکه

اجرائی کز دست سخای تو رهی راست

از بهر که وله نرسید است زده نه

در سر هوس فسق و فجور است و ندارم

یک جو که بر آن فسق توان کرد توجه

بی سیم که وله نتوان یافت بهر حال

در پای سوی که بردم و دست سوی مه

آنگاه برون آیم سرمست و بن و آیز

چون سبلت اعدای تو بار و مه پر گه

صله بده و شعر مخوان از قبل آنک

تا بر تو و شعرم نکند خلق فهاقه

تا باد نه چون خاک بود آب نه چون نار

نامور نه چون مار بود کاه نه چون که

چندانت بقا بادا در دولت و اقبال

کز دور و سکون چرخ و زمین آید بسته

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به

عید رمضان آمد، المنه لله

آنکس که بود آمدنی آمده بهتر

و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به

برآمدن عید و برون رفتن روزه

[...]

سلمان ساوجی

بیمار و بر افتاد نفس دوش سحرگه

پیغام تو آورد صبا سلمه الله

چون خاک رهم بود قراری و سکونی

باد آمد و بر بوی توام می‌برد از ره

باد سحر از بوی تو بخشید مرا جان

[...]

کمال خجندی

ما روی تو دیدیم و زجان مهر بریدیم

دل آمده نزدیک و بر او دوخته دیده

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه