فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیببند در منقبت امیر مؤمنان علی (ع)
... دست بدآموز گریبان مباد
چند خلد خار به چشمم ز رشک
دامن آیینه گلستان مباد ...
... جلوة طوفان به تنور افکنیم
وصف جمال تو به رضوان کنیم
غلغله در زمرة حور افکنیم ...
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸
... حوران جنت از کنیزان خانه زاد
رضوان باغ خلد غلام محمد است
ای سیدا شفاعت امت که می کند ...
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰
... مرغان شاخ سدره کبابی در آتشند
طاووس باغ خلد شکار محمد است
رضوان ز باغبانی فردوس فارغ است
بر هر گل زمین که قرار محمد است ...
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۱۲ - تاریخ عمارت
... از صفا طعنه بر بهشت آباد
در صباح و مسادرش از خلد
بندد و واکند ز بست و گشاد
در تماشایش آید ار رضوان
رودش گلشن بهشت از یاد ...
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۶ - تاریخ رحلت مشتاق اصفهانی
... طایر روح لامکن سیرش
کرد آهنگ روضه رضوان
حیف و صدحیف از آن یگانه دهر ...
... از لب مرد و زن خروش و فغان
چون سوی باغ خلد کرد آهنگ
هاتف از خامه شکسته زبان ...
حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - و نیز در مدح آن بزرگوار (ع)
... گر دوستیش قاید اقبال نگردد
رضوان نگشاید درگلزار ارم را
من کیستم و در چه شمار است نیازم ...
... هرکس که نبرده است ز گلزار تو بویی
از نکهت خلدش نرسد غالیه شم را
شاهان همه از رشک غلامی تو داغند ...
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۱
... ریخت چندان که بحر شد ساحل
خامه ام قصر خلد کرد بنا
کس چه داند درین سپنج سرا
قصرهای ریاض رضوانی
می نگنجد به کاخ دهقانی ...
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - و له قصیده در مدح میرزا عبدالوهاب
... چه دلکش منزل و خرم مکان است
همانا باغ خلد است و ز سبزه
زمینش را بساط پرنیان است ...
... چه باغ است اینکه حورش پاسبان است
چه باغ است اینکه چون مینوی رضوان
مقیمش را حیات جاودان است ...
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸
... زمین چو روضه مینوست منت ایزد را
که باغبانی این باغ را به رضوان داد
به عیش کوش و به شادی گرای کاین همه فیض ...
... به بزم خسروی و بارگاه جمشیدی
صفای خلد برین و بهشت رضوان داد
ز خیل پادشهان آنکه بر درش ره یافت ...
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - قصیده در مدح علی بن موسی الرضا (ع)
... کز خنده شود باز لب گل بسحر بر
نه روضه ی خلد است و اگر بگذری آنجا
رضوان نگذارد که زنی حلقه بدر بر
اکنون تو و آن باغ که در سایه ی سروی ...
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - قصیده در تعریف میرزا نصیر طبیب اصفهانی
... چون پرندو پرنیان آید همی
چارباغش را که آب از هشت خلد
خورده رضوان باغبان آید همی
سایه ی برگ درختانش بسر ...
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - تاریخ وفات درویش مجید علیه الرحمه (۱۱۸۶ ه.ق)
... سر خطی از قلم قابل درویش مجید
چیده رضوان بجنان مجلس او را ز جهان
چرخ برچیده اگر محفل درویش مجید ...
... شد چو از باد اجل کشتی هستیش شکست
ساحت خلد برین ساحل درویش مجید
در جوانی ز جهان گشت روان سوی جنان ...
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مرثیهٔ برادر خود میگوید
... آمد که خون ز بال فشان زین چمن برفت
نی نی خجسته بلبل گلزار خلد بود
دلتنگ شد ز صحبت زاغ و زغن برفت ...
... کو قاصدی که گوید ازین پیر ناتوان
در خلدش این پیام که ای نازنین جوان
من تاب دوری تو برادر نداشتم ...
... امید دیدن تو بمحشر نداشتم
زین بوستان چو طایر روحت بباغ خلد
پرواز کرد حیف که من پر نداشتم ...
... رفتی برون ز گلشن گیتی نچیده گل
گشتی روان بروضه ی رضوان ندیده کام
چون سرو قامت تو بروی زمین فتاد ...
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸
پاک و پاکیزه است اصل گوهرم
خاکم از خلد است و آب از کوثرم
روضه رضوان و آب سلسبیل
نیست از میخانه و می خوش ترم ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۲۵ - گفتن شعیب که گریه ام از شوق جنت و ترس جهنم نیست
... هین ز جا برخیز ای در خواب ناز
خلد را ده از قدومت اهتزاز
خیز از جا گشته اندر نور غرق ...
... در سرای رحمت خاص خدا
در نعیم ملک و رضوان کبیر
در جهان عشرت و عیش عبیر ...
... چون بهر منزل رسد گوید که این
جنت من باشد و خلدبرین
باز گویندش که بگذر ای فلان ...
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶ - قائم مقام از قول میرزا شهدی گفته
... وین زمان در سایه اقبال روز افزون تو
از ریاض خلد رضوان برتر و به تر بود
رود سرخاب است و تبریز این که پنداری کنون ...
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴ - نامه منظومی است که به شاهزاده خانم عیال خود نبشته
... بوس ار ندهی عذر لبت شنعت تبذیر
رخسار تو خلدست که رضوانش بر آمیخت
گویی به شکر لعل و به گل مشک و به می شیر
جا کرده در آن خلد دو شیطان که به دستان
دارند به خم دام و به کف تیغ و به زه تیر ...
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۳ - در مدح ظل السلطان علی شاه فرماید
... ذیل این را همه در مسجد و منبر گیریم
بزم آن را همه چون روضه رضوان خواهیم
رزم این را همه با ناله تندر گیریم ...
... روی زیبای ترا روح مصور گیریم
خوی دل جوی ترا خلد مقدس یابیم
جود موجود ترا رزق مقدر گیریم ...
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴ - در تشویق ولی عهد برای راندن سپاه روس از ایران
... این سبزه مگر سرزده از گلشن فردوس
این لاله مگر آمده از روضه رضوان
در تابم ازان سنبل پرتاب که در شهر ...
... مرغی است که بر گلبن طورست به پرواز
زاغی است که در گلشن خلدست به جولان
بر نور عیان آرد پیرایه ظلمت ...
... کافرش توان گفت و مسلمان توان خواند
گر خلد به کافر سزد آتش به مسلمان
شیطان بود ار شیطان مر خلد برین را
پیوسته ز دستان دهد آرایش بستان ...
قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای فارسی » شمارهٔ ۲۴ - نامه ای به شاهزاده خانم همشیر صلبی و بطنی
... بوس ار ندهی عذر لبت شنعت تبذیر
رخسار تو خلدی است که رضوانش بر آمیخت
گویی بشکر لعل و بگل مشک و بمیشیر
رخسار تو خلدی است که رضوانش بر آمیخت
گویی بشکر لعل و بگل مشک و بمیشیر
جا کرده در آن خلد دو شیطان که بدستان
دارند بخم دام وبه کف تیغ و بزه تیر ...