دگر صبح است و بلبل نغمه خوان است
ز حسن گل هزارش داستان است
زمین، از رنگ لاله، لعل پوش است؛
هوا، از بوی گل عنبر فشان است
نخفتم دوش، تا وقتی که دیدم
نسیم صبحدم دامن کشان است
چنان شد از شمیمش عطر پرورد
که پنداری مشامم عطردان است
ندانم از کدامین گلشن آمد
نسیم صبح، کاینش ارمغان است؟!
من این بو، از گلی نشنیده بودم
همانا بوی گل نه، بوی جان است
بدنبال نسیم افتادم از شوق
که بینم ا زکدامین گلستان است
نسیمم برد تا باغی چو دیدم
نه باغ است این، بهشت جاودان است
چه فرخ مسکن و، فرخنده مأوی
چه دلکش منزل و، خرم مکان است
همانا، باغ خلد است و ز سبزه
زمینش را بساط پرنیان است
دمیده سبزه و بر روی سبزه
گل است و لاله است و ارغوان است
درختانش، ز رنگارنگ میوه
مکلل چون درفش کاویان است!
بزیر هر درختی، نیک بختی
نشسته زان درختش سایه بان است
میان باغ، از سرو صنوبر
خیابانی و جویی در میان است
سقی الله، آب شیرین گوارا
که در وصفش زبان عذب البیان است
نشان پاکی جویی، چه جویی
که از سرچشمه ی کوثر روان است
ز عکسی کآسمان افگنده در وی
عیان از یک زمین دو آسمان است
بدل گفتم: غم از جان برد این باغ
مگر این باغ بیرون زین جهان است
دلم گفت: این سخن از باغبان پرس
که او آگاه ازین راز نهان است
نشان باغبان جستم ز دل، گفت؛
که: اینک خضر اینجا باغبان است
نگاهم چون به خضر افتاد، گفتم؛
که: ای کت راز پنهانی عیان است
چه باغ است، اینکه آبش سلسبیل است؟!
چه باغ است، اینک ابرش درفشان است؟!
چه باغ است اینکه غلمان داده آبش؟!
چه باغ است اینکه حورش پاسبان است
چه باغ است اینکه چون مینوی رضوان
مقیمش را حیات جاودان است؟!
چه باغ است اینکه چون مشکوی خسرو
مقام عشرت شیرین لبان است؟!
بفگت: اینجا نه مینو و نه مشکوست
همایون باغ مخدوم جهان است
خجسته بنده ی دادار وهاب
که دارای دیار اصفهان است
بلند اختر خدیوی، کز بلندی
زمین آستانش، آسمان است
جهان داور امیری، کز نکویی
بوصفش هر چه گویم بیش از آن است
بگاه لطف، چون ابر بهار است؛
بگاه قهر، چون برق یمان است
کفیل خدمتش، برنا و پیر است؛
رهین منتش، پیر و جوان است
ولایت گلشن و، لطفش سحاب است
رعیت گله و حفظش شبان است
ز صافی گهر، وز طینت پاک
ز بس روشن دل و روشن روان است
صحیح است آنچه او را در خیال است
یقین است آنچه او را در گمان است
چو هر نومید ازو امیدوار است
چو هر ناکام از وی کامران است
جهان گو خصم باش، او دوستدار است؛
فلک گو کینه ورز، او مهربان است
ز خلقش کاصفهان بیت السرور است
ز عدلش کاصفهان دار الامان است
ز غمازی که شغل روزگار است
ز ناسازی که کار آسمان است
دلی گر بشکند، خلقش کفیل است؛
غمی گر رو کند، عدلش ضمان است
بروز، او را نثار بارگاه است؛
بشب، او را چراغ آستان است
جواهر، آنچه در هفتم زمین است؛
کواکب آنچه تا هشت آسمان است
بعهد دولتش، کز بخت پیروز
زمانه شاد و خلقش شادمان است
نه جانی، غیر بربط ناله سنج است؛
نه چشمی جز صراحی خون فشان است
نه کس، جز زلف محبوبان پریشان؛
نه کس، جز چشم خوبان ناتوان است
تعالی الله، نسب فرزند زهرا:
بنام ایزد، حسب نوشیروان است
قرین شد با نسب او را حسب نیز
مگر سعدین را با هم قران است
محبا، صاحبا، مخلص نوازا!
که بر پیر وجوان، حکمت روان است!
صفاهان باغ و، احسان تو باران،
صفاهان جسم و، فرمان تو جان است!
تو با خلق خدا، چون مهربانی
خدای خلق، با تو مهربان است
زبانم بسته، تنگی دل اکنون
قلم راز دلم را ترجمان است
تذرو گلشن قدسم، دو روزی است
که پایم بسته ی این خاکدان است
ندارم شکوه از سختی گیتی
هما را قوت غالب استخوان است
غمی از هیچ راهم نیست در دل
ولی بر طبعم این معنی گران است
که این موسم که از تأثیر عدلت
صفاهان رشک گلزار جنان است
تو را با دوستان دایم درین باغ
که حمدا لله ایمن از خزان است
بود گسترده مهد عیش و غافل
که چون من بلبلی بی آشیان است
نه جغدم من، کز آبادی این ملک
بعهد دولتت بیخان و مان است
الا، تا در صدف رخشنده لؤلؤست
الا، تا در چمن سرو چمان است
شکست از گوهر او دور بادا
که : گوید باغ عمرت بیخزان است!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر توصیف زیبایی از صبحگاه و دنیای طبیعت بهویژه باغی دلانگیز انجام شده است. بلبل در حال نغمهخوانی است و زمین از رنگ لالهها و عطر گلها پر شده است. شاعر به نسیم صبحگاهی اشاره میکند که بوی خوشی از گلها به ارمغان میآورد و او را به سمت باغی سحرآمیز میکشاند.
این باغ بهشتگونه، پر از گل و درختان میوه است و سرشار از زندگی و زیبایی است. شاعر از باغبانی حکایت میکند که خضر است، نماد زندگی جاودانه و نشانهای از نعمتهای الهی. او در توصیف باغ و ویژگیهای آن، بر عدالت و مهربانی فردی اشاره میکند که بر این زمین حکمرانی میکند.
شاعر در نهایت بیان میکند که احساس خوشی و امنیت در این مکان وجود دارد و به امید عدل و انصاف در این سرزمین اشاره میکند. او رازی در دل دارد که نمیتواند در قالب کلمات بیان کند و در پایان، شکوهای به برکت و دوستی خداوند و همچنین به باغ و زندگی خود ابراز میکند.
هوش مصنوعی: صبح تازهای فرا رسیده و بلبل با آهنگ دلنواز خود در حال سرودن آواز است. زیبایی گل با داستانها و اسرار بسیاری همراه است.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر رنگ زیبا و دلانگیز لالهها، شبیه به جواهر قرمز شده است؛ و هوای اطراف به خاطر عطر گلها معطر و خوشبو شده است.
هوش مصنوعی: دیشب پنهان بودم تا وقتی که دیدم نسیم صبح به آرامی در حال وزیدن است.
هوش مصنوعی: مزه و بوی عطر او به قدری دلپذیر و دلنشین است که احساس میکنم بینی من پر از این عطر شده و همچون عطردانی پر از بوی خوش است.
هوش مصنوعی: نمیدانم نسیم صبح که از کدام گلستان آمده، این بوی خوش و زیبایی را با خود آورده است؟
هوش مصنوعی: من هیچگاه بوی چنین گلی را نشنیده بودم؛ زیرا این بو تنها بوی گل نیست، بلکه بوی زندگی و وجود است.
هوش مصنوعی: با شوق و ذوق به دنبال نسیم رفتم تا ببینم کدام گلستان را به من معرفی میکند.
هوش مصنوعی: نسیم به من خبر داد که به باغی رفتهام، اما وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم که این باغ نیست، بلکه بهشتی ابدی و جاودانی است.
هوش مصنوعی: این مکان بسیار خوش یمن و شاداب است، که دل را به شادمانی میآورد و زندگی در آن لذتبخش است.
هوش مصنوعی: باغی پر از نعمت و زیبایی است که با چمنهای سبز و دلانگیز تزیین شده است.
هوش مصنوعی: سبزه جوانه زده و بر روی آن گلها، لالهها و گلهای ارغوانی شکفته شدهاند.
هوش مصنوعی: درختانش پر از میوههای رنگارنگ است که مانند پرچمهای باشکوه به نظر میرسند!
هوش مصنوعی: زیر هر درختی، خوش شانسی وجود دارد و سایه آن درخت، حمایت و آرامش را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در وسط باغ، یک خیابان و جوی آبی وجود دارد که اطراف آن را درختان سرو و صنوبر احاطه کردهاند.
هوش مصنوعی: خداوند، آب شیرین و خوشمزهای را مدد کند که توصیفش با زبان زیبا و دلنشین ممکن است.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نشانهای از پاکی هستی، چه جویی که از چشمه کوثر، یعنی منبعی از پاکی و صفا، سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: از عکسی که آسمان در آن به وضوح دیده میشود، میتوان فهمید که از یک زمین، دو آسمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه از جانم رفته است، مگر اینکه این باغ و زیباییاش در دنیای دیگری وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل به من گفت که باید این سوال را از باغبان بپرسم، زیرا او از این راز پنهان باخبر است.
هوش مصنوعی: در زمانی که به دنبال راهنمایی بودم، از دل خود پرسیدم و آنجا متوجه شدم که خضر، که نماد دانایی و هدایت است، همین جا به عنوان باغبان حاضر است.
هوش مصنوعی: وقتی به خضر نگاه کردم، به او گفتم که رازهای پنهانی به وضوح نمایان شده است.
هوش مصنوعی: این باغ چه زیباست که آبی گوارا دارد و ابرهایش همچون پرچمها در آسمان در حال شکوفایی هستند؟
هوش مصنوعی: این باغ چه زیبایی دارد که در آن نوجوانان خوشچهره آب میدهند؟! و چه باغی است که در آن پرندگان زیبا نگهبانی میکنند؟
هوش مصنوعی: این باغ چه خاصیتی دارد که ساکنانش زندگی ابدی و جاودان دارند؟!
هوش مصنوعی: این باغ مانند جاودانهای است که به خاطر زیبایی و طراوتش شایسته لحظات شیرین و معرکه شادی است.
هوش مصنوعی: این جا نه بهشت است و نه جایی مشکوک، بلکه باغی است با شکوه و ارزشمند که متعلق به سلطان عالم است.
هوش مصنوعی: بندهی خوششانس و بخشندهی خداوند که از دیار اصفهان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: ستارهای بلندمرتبه و باعظمت که به خاطر بلندیاش، آستانهاش به آسمان میرسد.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک حاکم است و من درباره خوبیهای او هر چه بگویم، باز هم کم است و نمیتوانم حق را عادلانه ادا کنم.
هوش مصنوعی: در زمان رحمت و محبت، مانند ابرهای بهاری است که زندگی را میسازند؛ اما در زمان عصبانیت و خشم، مانند برق یمان است که ناگهانی و ترسناک میتابد.
هوش مصنوعی: کسی که متعهد به خدمت به او است، هم به جوانان و هم به سالمندان تعلق دارد؛ در واقع، همه افراد از نعمت او بهرهمند هستند و وابسته به لطف او هستند.
هوش مصنوعی: کسی که بر باغ پر از گل حکومت میکند، به مانند ابری است که رحمت و لطفش را میبارد. و کسانی که تحت سرپرستی او هستند، همچون گلهای هستند که شبانش از آنها محافظت میکند.
هوش مصنوعی: از خلوص و پاکی درون و از طینت زلال، دل و روح او بسیار روشن و نورانی است.
هوش مصنوعی: آنچه او در ذهن دارد درست و معتبر است، اما آنچه در ذهنش به گمان میآید، فقط شک و تردید است.
هوش مصنوعی: هر کسی که ناامید است از آن امید پیدا میکند و هر کسی که در چیزی ناکام مانده، از او موفقیت میگیرد.
هوش مصنوعی: جهان ممکن است به عنوان دشمن به نظر برسد، اما در حقیقت دوستدار ماست؛ آسمان شاید به نظر بیاید که کینهتوز است، اما در واقع مهربان است.
هوش مصنوعی: این بیت به وصف ویژگیهای پسندیده و خوشایند یک فرد اشاره دارد. او به اندازهای خوشخلق و خوشرفتار است که مانند اصفهان، شهری زیبا و دلانگیز، شادی و سرور را به اطرافیانش منتقل میکند. همچنین، به خاطر عدالت و انصافش، فضایی امن و آرام برای دیگران فراهم میآورد. این دو ویژگی، یعنی خلق و خوی بهتر و عدالت، او را به شخصیتی برجسته تبدیل کرده که مورد احترام و محبت دیگران است.
هوش مصنوعی: از غیبت کردن که شغل دنیا شده است و از ناهمگونی که کار آسمان فراهم میکند.
هوش مصنوعی: اگر دلی بشکند، مردم در حمایت او هستند؛ و اگر غمی پیش آید، عدالت او تضمینکننده است.
هوش مصنوعی: در روز، وجود او مانند یاوری برای سرای بزرگی است و در شب، او همچون نوری برای درگاه آنجاست.
هوش مصنوعی: جواهر، چیزهایی هستند که در عمق زمین قرار دارند؛ و ستارهها و سیارات، موادی هستند که در آسمانهای بالاتر از زمین وجود دارند.
هوش مصنوعی: در زمان رونق و خوشی او، مردم از خوشبختی و موفقیت او شاد و خرسند هستند.
هوش مصنوعی: نه جانِ واقعیای باقی مانده است، فقط صدای نالهای بیمعنی و بدون هدف به گوش میرسد؛ و نه چشمی وجود دارد که چیزی بجز جامی سرشار از خون را ببیند.
هوش مصنوعی: هیچکس جز زلفهای آشفته محبوبان نیست و هیچکس جز چشمان زیبا و ناتوانی ندارد.
هوش مصنوعی: خداوند بلندمرتبه است و فرزند زهرا (سلاماللهعلیها) از خانوادهای معتبر و با اصالت است؛ زیرا او به نام خداوند، در خانوادهای بزرگ و معتبر مانند نوشیروان به دنیا آمده است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که اگرچه نسب و خانواده یکی باشند، اما ویژگیها و ارزشهای انسانی نیز میتوانند در جهت تقویت همدیگر قرار بگیرند. مانند سعدی و حافظ که هر دو در شعر و ادب دارای جایگاه بلندی هستند و در عین حال با یکدیگر ارتباطی خاص دارند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، ای دوست، با خلوص نوازش کن! زیرا که دانایی و حکمت به هر سن و سالی میرسد.
هوش مصنوعی: اصفهان مانند باغی خرم و پررونق است و مهربانی تو مثل بارانی است که به این باغ جان میبخشد. اصفهان به جسمی زنده شباهت دارد و فرمان تو روح آن را تشکیل میدهد.
هوش مصنوعی: اگر با مردم مهربانی کنی، خداوند نیز با تو مهربان خواهد بود.
هوش مصنوعی: زبانم بند آمده و در دلم گرهی وجود دارد؛ اما اکنون قلم میتواند احساسات و رازهای من را بیان کند.
هوش مصنوعی: باغ و گلشن قدس من میلرزد و در حال افت است، اما من به خاطر این جهان مادی و خاکی، چند روزی است که در این مکان محبوس ماندهام.
هوش مصنوعی: من از مشکلات زندگی نگران نیستم، چون پرندهای به نام هما نمادی از قدرت و استقامت است و من از این قوت درون برخوردارم.
هوش مصنوعی: در دل من هیچ دلیلی برای غم وجود ندارد، اما این احساس برای روح و طبیعت من سنگین و دشوار است.
هوش مصنوعی: این فصل به قدری تحت تأثیر عدالت و زیباییهای اصفهان است که باعث حسادت به بهشت میشود.
هوش مصنوعی: تو در این باغ همراه با دوستانت همیشه در امنیت هستی و از باد و طوفانهای فصل خزان در امان هستی.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده به حال خود اشاره میکند که در میان شادیها و تفریحها، دیگران غافلند و او مانند بلبل بیآشیان است، یعنی در عین زیباییها و خوشیها، احساس تنهایی و بیپناهی میکند.
هوش مصنوعی: من جغد نیستم که در این سرزمین بیخانمان و بیپناه باشم، در دورهی حکومت تو.
هوش مصنوعی: ای کاش که در صدف زیبا مروارید وجود داشته باشد و ای کاش که در باغ، سرو زیبایی در حال رقص باشد.
هوش مصنوعی: حسرت و ناامیدی از ویژگیهای او دور باشد، چرا که او میگوید که عمر تو مانند باغی است که همیشه در فصل بهار و پرپیشرفت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ایزد را دهشها بی کران است
پذیرفتن مرو را همچنان است
بگردان روی دل از فکرت بد
که بد کردن نه کار بخردان است
بدی اندیشه کردن در حق خلق
بدی کار تو در وی نهان است
کسی که نیکی اندیشد به هر کس
[...]
اساس شرع او ختم جهان است
شریعتها بدو منسوخ از آن است
جهانی جان چو پروانه از آن است
که آن ترسا بچه شمع جهان است
به ترسایی درافتادم که پیوست
مرا زنارِ زلفش بر میان است
درآمد دوش آن ترسا بچه مست
[...]
چه روی است آن که پیش کاروان است
مگر شمعی به دست ساروان است
سلیمان است گویی در عماری
که بر باد صبا تختش روان است
جمال ماه پیکر بر بلندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.