ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۱ - حکایت مرغی با جفت خود
... نی در آنجا آب و سبزه نی گیاه
نی نشان آدمی آنجا نه راه
یک دومشت سبزه آنجا ریخته ...
... گفت شاید کاروانی در طلب
کرده باشد راه مقصد گم به شب
راهشان افتاده باشد از قضا
مانده زایشان سبزه و گندم بجا ...
... مانده ام حیران و سرگردان این
گفت من حیران نیم ای راهزن
هین بگیر این گزر را از دست من ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۳ - تأویل و تمثیل دو مرغ
... از صفیر خود ره مرغان زنند
ای عجب خسبند و راه جان زنند
هان و هان ای مرغ نوآموز من ...
... هرچه می گویم که این چاهست چاه
عاقبت گوید برآری سر ز راه
هرچه می گویم بیابان است این ...
... ما همه جسمیم و آن مولاست جان
زابتدا تا انتها همراه ماست
از قدم تا فرق ما آگاه ماست ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۶ - صیادی که با رفیق خود از پی صید رفتند
... جان بابا راست می گویم سخن
بر سر هر ره بود صد راهزن
در سر هر کوچه ای صیادهاست ...
... اوفتادند اندران در چام چام
راه باریک و شب تاریک تار
قله کوه و نهیب تندبار
نی دلیلی تا نماید راهشان
نی چراغی جز شرار آهشان ...
... خویش را دیدند در صد پیچ و تاب
راه بس باریک چون موی میان
یک وجب بل کمترک پهنای آن ...
... ور به پایین کی رسد مد نگاه
راه باریک و هزاران تاب و پیچ
نی ز انجامش خبر دارند هیچ ...
... ایستادند آن دو صیاد و پلنگ
روبروی یکدگر در راه تنگ
مدتی در یکدگر نگریستند ...
... گر تو هستی گربه ی شیر خدا
ما سگ اوییم راهی ده به ما
خواجه تاشانیم در درگاه او ...
... می زنی بر پای خود آهسته تر
بند آن ناصح در آن راهی نکرد
ترک بدخویی و گمراهی نکرد
چون محاذی گشت با آن بیزبان ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۷ - حکایت امیری که گرفتار شد و بیان سوء عاقبت ظالم
... آتش معشوق گلشن باشدش
خاک راه کوی یار دلپذیر
گل بود در دیده و در پا حریر
ای خنک در راه جانان سوختن
شعله ها در جسم و جان افروختن ...
... گر همی جویی گلستان بهار
هین برو در آتش ابراهیم وار
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۰ - در بیان آیه انا عرضنا الامانه
... کردنش تکلیف ره باشد سفه
ور نباشد شان او رفتن ز راه
هست تکلیفش خطا بی اشتباه ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۱ - در بیان مکالمه خدا با روح
... از عذاب و محنت و رنج شدید
ورنه لطف حق به او همراه بود
تا ابد محبوس سجن و چاه بود
هم ز راه جهل و نادانی خویش
پا نهاد از کوه و از گردون به پیش
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۴ - تتمه ی قصه خواجه سهم الدین لر
... خانه هامان جمله منزلگاه توست
چشم فرزندان من در راه توست
مرد لر این دفعه خاموش ایستاد ...
... عفو فرمایید و عفو است از کرام
شد فراموشم ز رنج راه نام
با نشاط و خنده های دلپسند ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۶ - سوزانیدن زنان هندوان خود را با شوهران
... خواه ناخوش خواه خوش خواهد گذشت
صد بهشت و دوزخ اندر راه توست
دیده ی کار آگهان آگاه توست ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۷ - آرزوی کسی که سؤالی بکند از مردگان
... طی آن عقبات هم می بایدت
صد کریوه بیش اندر راه هست
صد هزاران قصر هست و چاه هست ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۸ - بقیه حکایت به آتش انداختن ابراهیم خلیل الرحمن ع
قصه ی نمرود و ابراهیم بود
شرح سوزانیدن و تسلیم بود ...
... کامدم اینک سوی آتش روان
چونکه این آتش به راه بندگی ست
نیست آتش بلکه آب زندگی ست ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۷۹ - در بیان آتش انداختن زاغان سمند را
... گشت پیدا صد لجاج و صد عناد
از عناد خویش از هر راه کوی
عارفان را هرزه و دشنام گوی ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۱ - آمدن ملائکه سموات به یاری خلیل الرحمن
... بایدش در آتش خود سوختن
گفت ابراهیم او را کی ملک
مکرمت کردی جزاء خیرلک ...
... این من و این آتش این پروردگار
آتش اندر راه آن سلطان راد
گرچه صد دریا بود باد است باد ...
... جان فدای آنکه هست و بود باد
چونکه در راه شه خوبان بود
آب و آتش پیش من یکسان بود ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۳ - علو مقام و مرتبه رضاء بقضای الهی و تسلیم
... مردن هرکس به خاطرخواه اوست
زندگیها هم همه در راه اوست
زانکه او داند که عالم موبمو ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۴ - داستان آن گدا که هرچه به او دادند نگرفت
... ای خوش آنکو ساعی و چالاک شد
راه آن باید ولی جست از نخست
وانگهی پیمود ره چالاک و چست ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۵ - رجوع به حکایت گدای عاشق
... ریزد اندر آستانت خون من
ای خوشا آن سر که در راه تو شد
خاک در راه گذرگاه تو شد
ای خنک آن دل که خون شد در غمت ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۹ - داستان آن بازرگان که خرما از بغداد به بصره برد بفروشد
... از غضب می کرد در هر سو نگاه
کاروانی دید می آید ز راه
گفت سوی من کشید این کاروان ...
... ور بود بی دست وپایی لنگ و کور
خود به سوی او رود از راه دور
نرم نرمک حالشان پرسان شود ...
... لیک امروز آن همه تخییل شد
سد راه و مانع تکمیل شد
فقه خوب آمد ولی بهر عمل ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر
... پس پسر را پیش خواند از اعتبار
مایه دادش از دراهم سی هزار
پندها او را بسی شاهانه کرد ...
... کامد اندر گوش او بانگ درای
قاصدی آمد نخست از گرد راه
نامه ای بر کف سراپایش سیاه ...
... نی غذا و نی عشا اندر بنه
خواجه برگو راه شربتخانه کو
چینه دان خالی ست آب و دانه کو ...
... راست خواهی هرکسی را درد نیست
زن بود در راه دین آن مرد نیست
شوق باید شوق باید سوز سوز ...
... در رضای یک مسلمان ده قدم
به که سالی طی کنی راه حرم
طاعت ما را هزار آفت بود ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۳ - مناجات به درگاه قاضی الحاجات
... آتش سوزنده را کردی تو گل
گرگ شد گویا به پیراهن زتو
پیرهن شد شاخ نسترون ز تو ...
... لیک دانی ای خدای ذوالمنن
راه من زد نفس شوم اهرمن
وز گنه چون بید لرزیدم همی ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۷ - توجیه دیگر از برای حدیث لاجبر ولا تفویض
فعل را خواهی کنی و خواه نه
جز تورا در فعل و ترکش راه نه
کس نه بتواند بپیچد پنجه ات ...
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۰ - بقیه حکایت قاضی و خصم مردی که گوش او مجروح بود
... عشق هرجا خرمن و خرگاه زد
عقل از آنجا رفت و پا بر راه زد
عشق بی پرواست چون پروا کند ...