من هم استم پهلوان ذوالحسب
من در اینجا و خلیفه در عرب
آفریننده چو جان را آفرید
با صفا و بهجت و نور و مزید
با کمال بی نیازی در طرب
خالی از اندوه و فارغ از تعب
کنگر ایوان غیبش آشیان
طعنه می زد بر زمان و بر مکان
غرق در او شش جهت از انبساط
بر ملایک خنده می زد از نشاط
کرد روزی حق به آن زینسان خطاب
من کیم ای روح پاک مستطاب
روح گفتا با دو صد غنج و دلال
تو بگو تا من کیم ای ذوالجلال
گفت بنمایم به تو تا کیستی
قدر خود دانی و دانی چیستی
پس ردیفش ساخت با انبان تن
هم فرستادش به این دارالمحن
گفت رو چندی به خود دمساز گرد
خویش را بشناس و آنگه باز گرد
آمد اینجا و هزاران درد و غم
رو به او آورده از دنبال هم
بود تا کودک نه پا بودش نه دست
نی ره رفتن نه یارای نشست
بسته در قنداقه با بند و رسن
در میان فضله خود غوطه زن
گریه ها کردی بسی در روز و شام
تا رسیدی قطره ای شیرش به کام
چونکه شد مردی و از قنداقه رست
شد اسیر روزگار چیره دست
من نمی گویم در این عالم چه دید
خود تو می دانی چه از دوران کشید
متحد شد روزگاری با بدن
یوسف و گرگند در یک پیرهن
وه چه آمد بر سرش زین اتحاد
هیچ مسکین را همان بد مباد
پای تا سر خون و چرک و گند و گوز
در نجاست غرق از پا تا به پوز
دور او بگرفته ترس و بیم و هول
صد هزاران حاجتش در حوش و حول
عجز و ذلت دامنش بر کف زده
لشکر امراض گردش صف زده
یک شکنبه پر ز سرگین در بغل
مبرزی پر فضله اش اندر کفل
گاه می خارد سروگاهی سرین
کون گهی می شوید و گاهی جبین
با شپشها گه رود اندر جوال
گاه با کیک و پشه اندر جدال
الغرض خود را در این عالم شناخت
پس علم از بهر رفتن برفراشت
از کثافتها و از آلام تن
شد خلاص آن روح پاک ممتحن
باز فرمودش خدا از امتحان
من انا یا روح اجبنی بالعیان
با هزاران عجز و بیم و انکسار
گفت روح خاکسار شرمسار
انت رب الارض خلاق السماء
ذوالجلال والعلی والکبریاء
تو خدای غالب یکتاستی
پادشاه فرد بیهمتاستی
تو خداوندی و مولای جلیل
من یکی مملوک مفلوک ذلیل
بنده ی بیدست و پای شرمسار
عاجزی مضطر و خاری خاکسار
از ظلومی دید مسکین آنچه دید
از عذاب و محنت و رنج شدید
ورنه لطف حق به او همراه بود
تا ابد محبوس سجن و چاه بود
هم ز راه جهل و نادانی خویش
پا نهاد از کوه و از گردون به پیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن از زبان یک شخصیت به نام "ذوالحسب" است که به بیان سفر روح و چالشهای زندگی انسان میپردازد. او ابتدا به وجود خود و خداوند اشاره میکند و از احساس خوشی و بینیازی در حالت اولیه روح سخن میگوید. سپس به تجارب تلخ و دردناک انسان در زمین اشاره میکند، از جمله زحمات و مشکلاتی که از زمان کودکی تا بزرگسالی با آنها دست و پنجه نرم میکند.
ذوالحسب بیان میکند که انسان در این دنیا با مشکلاتی همچون بیماری، فقر و ذلت مواجه است، و از طریق امتحانات زندگی به شناختی عمیقتر از خود میرسد. او در نهایت به شناخت خداوند میرسد و با همۀ عجز و نیاز خود، خدا را پروردگار یکتا و بیهمتا میداند. در کل، متن به تأمل در وجود انسان و رابطهاش با خداوند و چالشهای زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: من هم مانند قهرمانان بزرگ هستم، همانطور که در اینجا من دارای ویژگیهای ممتاز و دلیرانهام و در عرب هم ولی و پیشوای قوم خود هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که خالق جان را خلق کرد، آن را به همراه زیبایی، شادابی و روشنایی آفرید.
هوش مصنوعی: با تمام خودکفایی و بینیازی، در شادمانی به دور از غم و رنج زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: کنگر در ایوان غیبی که دارد، به شکلی نمادین به زمان و مکان طعنه میزند و بر آن ها کنایه میزند.
هوش مصنوعی: او در اوج حال و احساس غرق شده بود و از شادی و سرور، شش جهت را پر کرده بود؛ به طوری که فرشتگان به حال او غبطه میخوردند و میخندیدند.
هوش مصنوعی: روزی خداوند به من چنین گفت: ای روح پاک و مقدس، تو کیستی؟
هوش مصنوعی: روح به دو صد ناز و لطافت گفت: تو بگو من کیستم، ای صاحب جلال!
هوش مصنوعی: میخواهم به تو نشان دهم که کیستی، تا خودت ارزش و ماهیت خود را بشناسی.
هوش مصنوعی: او با بدنش به جمع درد و مشکلات این عالم پیوست.
هوش مصنوعی: به خودت زمان بده و در خودت تعمق کن، بعد از آن میتوانی به دنیای بیرون بازگردی.
هوش مصنوعی: او به اینجا آمد و با خود هزاران درد و غم را به همراه آورد که یکی پس از دیگری به او هجوم آوردهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که کودک بود، نه پا داشت نه دست، نه میتوانست راه برود و نه توان نشستن داشت.
هوش مصنوعی: در قنداقهای محبوس و با بند و زنجیر، در میان فضولات خود غوطهور است.
هوش مصنوعی: در ایام روز و شب، بارها و بارها گریه کردی تا اینکه توانستی اندکی از شیرینکام زندگی را بچشی.
هوش مصنوعی: زمانی که فرد به بزرگسالی و استقلال میرسد، دیگر نمیتواند از چنگال سختیهای زندگی رهایی یابد.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم بگویم در این دنیا چه تجربهای داشتهام، خود تو بهتر میدانی که چه دشواریهایی را پشت سر گذاشتهای.
هوش مصنوعی: روزی زمانی اتفاق افتاد که یوسف و گرگ در یک لباس مشترک بودند و از لحاظ ظاهر و وجود با هم یکی شده بودند.
هوش مصنوعی: چه بلایی بر سر او آمد از این همدستی، که برای هیچ بیچارهای همان سرنوشت نباشد.
هوش مصنوعی: شخص به طور کامل در آلودگی و کثافت غوطهور است و از سر تا پا در نجاست و زباله قرار دارد.
هوش مصنوعی: اطراف او را ترس و نگرانی فرا گرفته است و صدها نیاز او در حال چرخش و گشت و گذار به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ناتوانی و حقارت مانند دامن گستردهای، ارتش بیماریها را دور خود جمع کرده است.
هوش مصنوعی: در بغل خود کیسهای پر از چیزهای ناخوشایند حمل نکن که باعث آلودگی و ناخوشی میشود.
هوش مصنوعی: گاهی سرو با دلربایی خود، گردن را میخارد و در مواقعی دیگر، با زیبایی خود، صورت را میشوید.
هوش مصنوعی: گاهی در مسیر زندگی، انسانها به مسائل و چالشهای کوچک و بیاهمیت نیز برخورد میکنند. مانند یک شخص که ممکن است با حشرات ریز یا مشکلات جزئی دست و پنجه نرم کند. این نشان میدهد که در کنار مسائل جدی، افراد باید همواره با مشکلات جزئی نیز مواجه شوند.
هوش مصنوعی: مقصود آن است که انسان در این دنیا به شناخت خود میرسد و پس از آن، علم و دانش به عنوان راهی برای پیشرفت و تعالی او نقش پیدا میکند.
هوش مصنوعی: روح پاک و آزمایش شده، از پلیدیها و دردهای جسمی رها شده است.
هوش مصنوعی: خدا به او فرمود که از آزمایش من دور نیستی، ای روح، با وضوح و به روشنی نشان بده.
هوش مصنوعی: با وجود هزاران ضعف، ترس و ناامیدی، روح خاکی و بیارزش از خجالت سرش را پایین انداخته و سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تو پروردگار زمین و خالق آسمانی، صاحب عظمت و بزرگی هستی.
هوش مصنوعی: تو تنها و لایزال هستی و پادشاهی که هیچ نظیری ندارد.
هوش مصنوعی: تو ای پروردگار بزرگ من، من تنها یک بنده فقیر و ذلیل تو هستم.
هوش مصنوعی: من بندهای ناتوان و شرمسار هستم که در سختی و ذلت به سر میبرم و از خاک و فروتنی خویش خجالتزدهام.
هوش مصنوعی: مسکین زیر سایه ظلم، درد و سختیهای زیادی را تجربه کرد و رنج و عذاب زیادی را دید.
هوش مصنوعی: اگر لطف خداوند شامل حال او نمیشد، تا ابد در زندان و چاه گرفتار بود.
هوش مصنوعی: او با نادانی و جهل خود قدم به جلو گذاشت و از کوه و آسمان عبور کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.