مرغکی با جفت در پرواز بود
بر زمین و آسمانش ناز بود
در هوا می کرد در هر سو نگاه
خنده ها می زد به سیر مهر و ماه
ناگهان در رهگذاری در نظر
آمدش لختی گیاه سبز و تر
دانه ی گندم در آنجا ریخته
عقد پروین بر فلک بگسیخته
پشت سنگی مرد کی اندر کمین
دیده ی او بر یسار و بر یمین
گفت با او ای انیس دیرگاه
بنگر این دانه به روی این گیاه
گفت می بینم تو هم بنگر نهان
زیر آنجا دام بهر صید جان
گفت اینک دانه پیدا دام کو
اندرین جوع البقر آرام کو
چینه دان خالی و چینه سر به دشت
کی بپنداری از آن بتوان گذشت
گفت جفتش دام اگر باشد گمان
پیش تو باشد به چشم من عیان
گرچه چشم حس تو بیناستی
دیده ی داناییت اعماستی
دیدهای عقل دارد صد علل
حرصش آمد موج بر شهرت سبل
چشم عقل از حرص شهوت کور شد
سینه ظلمت خانه دل بی نور شد
گفت مرغ ای جفت هم پرواز من
ای انیس و مونس و دمساز من
از کجا دیدی عیان این دام را
از کجا گفتی یقین اوهام را
یا بگو حجت بر این سر آشکار
یا مرا و دانه را با هم گذار
گفت حجت روشن و پیدا بود
صد زبان بر صدق من گویا بود
دیده ای خواهد ولیکن تیزبین
گوش اما فارغ از رنج طنین
تا ببیند زیر دانه دام را
از قفای روز بیند شام را
بشنود تا از زبان سبزه فاش
هان و مان از مکرو کید ایمن مباش
اندرین بیدای ژول ریگزار
نه در آنجا جاده ای نه رهگذار
نی در آنجا آب و سبزه نی گیاه
نی نشان آدمی آنجا نه راه
یک دومشت سبزه آنجا ریخته
دانه ی گندم بر آن آمیخته
عقل می داند که این بی چیز نیست
هیچ جای بازی و آویز نیست
کار صیادی شگرف است ای عزیز
هین بیا تا رو نهیم اندر گریز
گفت شاید کاروانی در طلب
کرده باشد راه مقصد گم به شب
راهشان افتاده باشد از قضا
مانده زایشان سبزه و گندم بجا
داد پاسخ کو نشان پایشان
آتش افسرده شان و جایشان
بعره کو گر رفته از اینجا بعیر
کو نشان پا اگر بودی مسیر
گفت می شاید که باد مهرگان
کرده باشد محو آثار و نشان
ای بسا ربع دومن را باد برد
نامشان را روزگار از یاد برد
ای بسا بالا و زیر آن حصار
یاد دارد پیره زال روزگار
رفته بر باد ای بسی گلزارها
رسته اندر جای گلها خارها
اندرین صحرا وزیده بادها
کنده از این سروها شمشادها
سیلها بگذشته از این بوم و بر
شهرها کرده بسی زیر و زبر
اندرین دریا شده توفانها
غرق گشته خانه ها و مانها
برفها افتاده در این کشت زار
سوخته خرمن هزار اندر هزار
دست دوران ای بسا تیغ آخته
ای بسا سرها ز تن انداخته
گفت اگر اینجا وزیدی تند باد
این گیاه سبزه هم رفتی به باد
گفت شاید باد تا اینجا بخست
این گیاه از دست برد آن برست
گفت سلمنا بگو این مرد کیست
پشت سنگی در کمین از بهر چیست
گفت شاید خسته ای باشد فکار
لحظه ای بنشسته اینجا در کنار
گفت برگیرد چرا هردم کلاه
بنگرد دزدیده اندر این گیاه
گفت می شاید کله گیرد مگر
بر ندارد باد دستارش ز سر
بنگرد هرسو که تا یابد رفیق
تا بپیمایند با هم این طریق
گفت سلمنا بگو این بند و میخ
چیست بر این سبزه ای مفتون بیخ
گفت من هم حیرتی دارم از این
تا ز بهر چیست میخ آهنین
آن یکی آمد به باغ خود سحر
دید مردی با جوال پرگزر
گرز بالا برد گفت ایزن بمزد
می کنی اینجا چه ای کرای دزد
پیکرت این لحظه غرق خون کنم
از سرت دزدی کنون بیرون کنم
گفت الله الله ای آزاده مرد
من نه دزدم گرد آزارم مگرد
گفت دزد ای بیحیا گر نیستی
در درون باغ من از چیستی
گفت زینجا می گذشتم بیخبر
باد در باغم فکند از رهگذر
گفت باد از کوچه ات اینجا فکند
کی گزرها را بگو از ریشه کند
گفت یک یک را گرفتم من بدست
تا نیارد باد پشتم را شکست
می گرفتم تا شوم ایمن زباد
باد صرصرشان فکند از بیخ ولاد
گفت اینها هم قبول ای ریشمال
گو گزرها را که کردت در جوال
گفت منهم چون تو ای یار گزین
مانده ام حیران و سرگردان این
گفت من حیران نیم ای راهزن
هین بگیر این گزر را از دست من
پای آن بربست و دست خود گشاد
خنجر فولاد بر حلقش نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهٔ یک مرغ و جفتش است که در حال پرواز هستند و مشغول تماشا و سرگرمیاند. ناگهان به دانهای که بر زمین ریخته شده توجه میکنند، اما متوجه دامهایی که زیر آن مخفی شدهاند، نمیشوند. یکی از مرغها به دیگری هشدار میدهد که دام در کمین است و عقل او میگوید که نباید به سادگی به دانه نزدیک شوند. در ادامه، صحبتهایی دربارهٔ خطرات مختلف و شواهدی از وجود خطر میشود. در نهایت، مردی به شکار مرغها در آن منطقه پرداخته و پس از یک گفتگوی طولانی با مرغها، به نتیجه میرسند که باید هوشیار باشند و از خطرات دوری کنند. این شعر به اهمیت عقل و آگاهی در مواجهه با وسوسهها و خطرات اشاره دارد.
هوش مصنوعی: پرندهای با جفتش در حال پرواز بود و زیباییهای زمین و آسمان را به نمایش میگذاشت.
هوش مصنوعی: او در آسمان به اطراف نگاه میکرد و با لبخند به زیباییهای خورشید و ماه خیره شده بود.
هوش مصنوعی: ناگهان در یکی از راهها، مدتی گیاه سبز و تر برایش جلوه کرد.
هوش مصنوعی: دانه گندم در آن مکان پراکنده شده و گویی پیمان ستاره پروین در آسمان شکسته شده است.
هوش مصنوعی: مردی در پشت سنگی پنهان شده و مراقب است که به سمت چپ و راست خود نگاه میکند تا از هر طرف خطری به او برسد.
هوش مصنوعی: به او گفت: ای همراه قدیمی، نگاهی به این دانه که بر روی این گیاه قرار دارد بینداز.
هوش مصنوعی: میگوید میبینم و تو هم نگاه کن، پنهان در زیر آنجا دامهایی برای شکار جان وجود دارد.
هوش مصنوعی: او گفت: اینک دانهای را پیدا کردهام، حالا در این گرسنگی، کجاست آن آسایش و آرامش؟
هوش مصنوعی: اگر دشت پر از چینههای خالی باشد، چگونه میتوانی تصور کنی که از آن عبور کرد؟
هوش مصنوعی: اگر جفت او به دام بیفتد، ممکن است تو هنوز شک داشته باشی، اما برای من این موضوع روشن و واضح است.
هوش مصنوعی: اگرچه چشمان حسی تو قادر به دیدن هستند، اما بینش عمیق تو به حقیقتها بسیار بیشتر از سطح ظاهری است.
هوش مصنوعی: عقل انسان دارای دلایل و تحلیلهای زیادی است، اما در برابر شهرت و خواستههای دنیوی، این دلایل تحت تأثیر قرار میگیرند و انسان به حرص و طمع میافتد.
هوش مصنوعی: چشم بصیرت انسان به خاطر طمع و خواهشهای نفسانی بسته میشود و دل او در تاریکی و بینوری قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: مرغ به جفت خود گفت: ای همراه و همسفر من، تو هم نشین و مونس من هستی.
هوش مصنوعی: از کجا میتوانی به وضوح این دام را ببینی؟ از کجا میتوانی با یقین این خیالات را بیان کنی؟
هوش مصنوعی: یا دلایل قاطعی برای این موضوع بیاور، یا اینکه من و حقیقت را همزمان در نظر بگیر.
هوش مصنوعی: او گفت که دلیل و برهان واضح و روشن است و به وضوح از هر زبانی، حقیقت حرف من را تأیید میکند.
هوش مصنوعی: چشم به حقیقت خواهد رسید، اما گوش باید از زحمت صدا بی نیاز باشد.
هوش مصنوعی: برای اینکه او بتواند زیر دانه را ببیند، باید از پایان روز به شب نگاه کند.
هوش مصنوعی: بخوبی گوش کن، زیرا از زبان طبیعت و سبزهها خبرهایی وجود دارد که ممکن است تو را از نقشهها و فریبهای دیگران آگاه سازد. در اینجا هشدار میدهد که نباید در برابر حیلهها بیاحتیاط باشی.
هوش مصنوعی: در این بیابان خشک و بیحاصل، نه جادهای وجود دارد و نه کسی برای گذر.
هوش مصنوعی: در آن مکان نه آبی هست و نه چمنی، نه نشانی از گیاه وجود دارد و نه نشانهای از انسان، در واقع راهی در آنجا نیست.
هوش مصنوعی: در آن مکان یک مشت سبزه وجود دارد که دانههای گندم بر روی آن پخش شده است.
هوش مصنوعی: عقل آگاه است که این مسأله هیچ ارزشی ندارد و جایی برای بازی و سرگرمی نیست.
هوش مصنوعی: کار صیادی کار بزرگی است، ای عزیز، بیایید تا در این کار با هم به تلاش بپردازیم.
هوش مصنوعی: شاید کاروانی در جستجوی مقصد خود در شب، راهش را گم کرده باشد.
هوش مصنوعی: اگر به طور اتفاقی راهشان را گم کردهاند، ممکن است علف و گندم نیز به جا مانده باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حال و وضع افرادی میپردازد که نشانهای از آتش و اشتیاق در درونشان وجود دارد، اما به دلیل شرایط یا مشکلاتی که دارند، آن آتش خاموش شده و اثرات آن در جایگاه و موقعیتشان نمایان است. آنها در واقع، در حالی که میتوانستند با شور و شوق جلو بروند، به خاطر موانع یا ناامیدیها از حرکت بازماندهاند.
هوش مصنوعی: اگر شتر کوچ کرده است، نشانی از او کجاست؟ اگر ردپایش در اینجا بود، مسیر او کجا است؟
هوش مصنوعی: گفت ممکن است که باد مهرگان، نشانهها و آثار را نابود کرده باشد.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد و مکانها که زمانی مشهور و معتبر بودند، تحت تأثیر حوادث و گذر زمان به فراموشی سپرده شدهاند و نام و یاد آنها از خاطرها رفته است.
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزها در دنیا وجود دارند که یادآور دوران قدیم و تجربیات پدران و نیاکان ما هستند، حتی اگر به نظر برسد که تغییراتی در آنها به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: رفته و از دست رفته است، مثل این که در باغها و گلزارها، به جای گلها، فقط خارها و سیاهیها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در این بیابان، بادها میوزند و درختان سرو و شمشادها را از ریشه کندهاند.
هوش مصنوعی: سیلابها از این سرزمین عبور کرده و شهرها را به شدت به هم ریخته و ویران کردهاند.
هوش مصنوعی: در این دریا، طوفانهایی به وجود آمده که باعث غرق شدن خانهها و زندگیها شده است.
هوش مصنوعی: برفها بر زمینهای کشاورزی سوخته نشستهاند و خرمنهای زیادی را پوشاندهاند.
هوش مصنوعی: زمانه گاهی به مانند یک تیغ تیز عمل میکند و میتواند سرها را از تن جدا کند، یعنی سختیها و مصائب زندگی ممکن است به راحتی سرنوشت افراد را تغییر دهند و ضربه بزنند.
هوش مصنوعی: اگر در اینجا بادی شدید بوزد، این گیاه سبز هم از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: شاید باد به اینجا وزیده و باعث شده که این گیاه از زمین ریشهکن شود.
هوش مصنوعی: به کسی که در پشت سنگی پنهان شده است اشاره میکند و از او میپرسد که کیست و هدفش از کمین کردن چیست.
هوش مصنوعی: شاید تو از خستگی فکر میکنی و لحظهای برای استراحت اینجا نشستهای.
هوش مصنوعی: میگوید چرا هر لحظه کلاه را بردارم و به گیاهی نگاه کنم که دزدیده شده است؟
هوش مصنوعی: اگر باد دستار را از سرش بر ندارد، ممکن است که او کلهش را بگیرد، یعنی در شرایطی خاص ممکن است خود را به خطر اندازد.
هوش مصنوعی: به هر سو نگاه کن تا رفیقی بیابی، تا با هم این راه را بپیمایید.
هوش مصنوعی: گفتیم که سلام بگوییم، ولی این بند و میخی که بر این سبزه ی گیج و شگفت آور است، چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: او گفت من هم دچار شگفتی هستم، که دلیل وجود میخ آهنی چیست.
هوش مصنوعی: یکی به باغش رفت و در سحرگاه مردی را دید که کیسهای پر از محصول با خود دارد.
هوش مصنوعی: چوپان با چماق خود را بالا برد و گفت: "ای دزد، تو اینجا چه کار میکنی؟"
هوش مصنوعی: این لحظه را به شدت تحت تأثیر قرار میدهم و از وجودت چیزی به سرقت میبرم.
هوش مصنوعی: خداوندا، ای مرد آزاد! من دزد نیستم، پس به من آزار نرسان.
هوش مصنوعی: دزد، اگر پررو نیستی، چرا بدون اجازه وارد باغ من شدهای؟
هوش مصنوعی: گفت از اینجا عبور میکردم، بیخبر از اینکه باد برکتهایی از باغم به سرم آورد.
هوش مصنوعی: باد به من گفت که اینجا از کوچهات چیزی مانده است. آیا میتوانی بگویی که چطور میتوانیم آن را از ریشه برداریم؟
هوش مصنوعی: گفت اگر هر فردی را به طور جداگانه کنترل کنم، آنگاه هیچ چیزی نمیتواند مرا به شکست بکشاند.
هوش مصنوعی: من در تلاش بودم که در برابر بادهای شدید و خطرناک ایمن باشم و از ریشه و اصل خود محافظت کنم.
هوش مصنوعی: شخصی به دیگری میگوید که این مسائل هم پذیرفته شده است، حالا به ریشدار بگو که عبور و مرورهایی که در کیسهات بوده چه بوده است.
هوش مصنوعی: ای یار، من هم مانند تو دچار حیرت و سردرگمی هستم و نمیدانم چه تصمیمی بگیرم.
هوش مصنوعی: گفت: من در حیرتم، ای دزد، پس این راه را از من بگیر و مراقب باش که از دستم نرود.
هوش مصنوعی: شخصی پای کسی را به دام انداخت و در عین حال، دستانش را آزاد کرد و شمشیر تیز و برندهای را بر گردنش قرار داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.