فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۵
... سوارست با او بسی نامدار
همی راه جوید بر شهریار
چو بشنید بنشست بر تخت عاج ...
... به شگبیر قالوس شد بار خواه
ورا راه دادند نزدیک شاه
ز بیگانه ایوان بپرداختند ...
... بگیرد ببندد همی با سپاه
بدین باژخواهش که بنمود راه
فرستاده گفت ای سخنگوی شاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۷
... چو بشنید گشتاسپ گفتار اوی
نشست از بر باره راه جوی
بیامد به جای نشست زریر ...
... هوا گرد اسپان نهفتن گرفت
چو قیصر دو منزل بیامد به راه
عنان تگاور بپیچید شاه ...
... وزان جایگه شد سوی روم باز
چو گشتاسپ شد سوی راه دراز
همی راند تا سوی ایران رسید ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱ - به خواب دیدن فردوسی دقیقی را
... ازین پس به چین اندر آرد سپاه
همه مهتران برگشایند راه
نبایدش گفتن کسی را درشت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲ - سخن دقیقی
... نیایش همی کرد خورشید را
چنان بوده بد راه جمشید را
چو گشتاسپ بر شد به تخت پدر ...
... که بیرون کنیم از رم میش گرگ
سوی راه یزدان بیازیم چنگ
بر آزاده گیتی نداریم تنگ ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳ - سخن دقیقی
... ز گوینده بپذیر به دین اوی
بیاموز ازو راه و آیین اوی
نگر تا چه گوید بران کار کن ...
... چو بشنید ازو شاه به دین به
پذیرفت ازو راه و آیین به
نبرده برادرش فرخ زریر ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۴ - سخن دقیقی
... گرفتند ازو سربسر دین اوی
جهان شد پر از راه و آیین اوی
نشست او به ایران به پیغمبری ...
... که نیکو بود داده ناخواسته
مر او را بگویی کزین راه زشت
بگرد و بترس از خدای بهشت ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۵ - سخن دقیقی
... مبادت کیانی کمرگاه سست
شنیدم که راهی گرفتی تباه
مرا روز روشن بکردی سیاه ...
... تو او را پذیرفتی و دینش را
بیاراستی راه و آیینش را
برافگندی آیین شاهان خویش ...
... ازان پس که ایزد ترا شاه کرد
یکی پیر جادوت بی راه کرد
چو آگاهی تو سوی من رسید ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۶ - سخن دقیقی
... ابا یار خود خیره سر نام خواست
که او بفگند آن نکو راه راست
چو از شهر توران به بلخ آمدند ...
... بخواند آن زمان پیر جاماسپ را
کجا راهبر بود گشتاسپ را
گزینان ایران و اسپهبدان ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۷ - سخن دقیقی
... نبندد میان پیش رخشنده گاه
نگیرد ازو راه و دین بهی
مرین دین به را نباشد رهی ...
... بگیرید گفت این و زی او برید
نگر زین سپس راه را نسپرید
که گر نیستی اندر استا و زند ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۸ - سخن دقیقی
... نگه دار گفتا تو پشت سپاه
گر از ما کسی باز گردد به راه
هم آنجا که بینی مر او را بکش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۹ - سخن دقیقی
... ز تاریکی و گرد پای سپاه
کسی روز روشن ندید ایچ راه
ز بس بانگ اسپان و از بس خروش ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۰ - سخن دقیقی
... نیارد شدن پیش گرد گزین
نشیند به راه وی اندر کمین
باستد بران راه چون پیل مست
یکی تیغ زهر آب داده به دست ...
... برآید به خورشید گرد سپاه
نبیند کس از گرد تاریک راه
فروغ سر نیزه و تیر و تیغ ...
... وزان کم بپرسید فرخنده شاه
ازین ژرف دریا و تاریک راه
ندیدم که بر شاه بنهفتمی ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۳ - سخن دقیقی
... چنان بد ز بس کشته آن رزمگاه
که بد می توانست رفتن به راه
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۵ - سخن دقیقی
... گرفت آن درفش همایون به دست
برادرش بد پنج دانسته راه
همه از در تاج و همتای شاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۶ - سخن دقیقی
... ازین سان خرامید تا رزمگاه
سوی باب کشته بپیمود راه
همی تاخت آن باره تیزگرد
همی آخت کینه همی کشت مرد
از آزادگان هرک دیدی به راه
بپرسیدی از نامدار سپاه ...
... سواری گرانمایه گردی دلیر
بپرسید ازو راه فرزند خرد
سوی بابکش راه بنمود گرد
فگندست گفتا میان سپاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۹ - سخن دقیقی
... بگردید بر گرد آن رزمگاه
به کوه و بیابان و بر دشت و راه
از ایرانیان کشته بد سی هزار ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۱ - سخن دقیقی
... چو آگه شدند از نکو دین اوی
گرفتند آن راه و آیین اوی
بتان از سر کوه میسوختند ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۳ - سخن دقیقی
... یکی ژرف خنده بخندید شاه
نیابم همی اندرین هیچ راه
بدو گفت پورا بدین روزگار ...
... پذیره شدش گرد فرزند شاه
همی بود تا او بیامد ز راه
ز باره چمنده فرود آمدند ...
... درست از همه کارش آگاه کرد
که مر شاه را دیو بی راه کرد
خردمند را گفتش اسفندیار ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۵ - سخن دقیقی
... ابا مهتران و گزینان در
به شادی پذیره شدندش به راه
ازو شادمان گشت فرخنده شاه ...
... همی داشتند از سپه دست باز
پس اندر گرفتند راه دراز
به پیش گو اسفندیار آمدند ...
... بدانید گفتا که گشتاسپ شاه
سوی نیمروز او سپردست راه
به زاول نشستست با لشکرش ...
... کدامست مردی پژوهنده راز
که پیماید این ژرف راه دراز
نراند به راه ایچ و بی ره رود
ز ایران هراسان و آگه رود
یکی جادوی بود نامش ستوه
گذارنده راه و نهفته پژوه
منم گفت آهسته و نامجوی ...
... نگهبان آتش ببین تا کدام
پژوهنده راز پیمود راه
به بلخ گزین شد که بد گاه شاه ...
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۶ - سخن فردوسی
... گرفتم به گوینده بر آفرین
که پیوند را راه داد اندرین
اگرچه نپیوست جز اندکی
ز رزم و ز بزم از هزاران یکی
همو بود گوینده را راه بر
که بنشاند شاهی ابر گاه بر ...