گنجور

 
۱۵۶۱

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در منقبت سبطین علیهماالسلام و مدح شاه اسمعیل صفوی

 

... یا حسین از الم لعل تو تا روز جزا

دیده ی اهل دل از خون جگر موج زنست

چرخ تا آب روان بر لب جانبخش تو بست ...

بابافغانی
 
۱۵۶۲

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء

 

... برای مهر عقیق سخنورت ما را

سفینه از رقم خون دیده موج زنست

نگین مهر سلیمان چه قید راه شود ...

بابافغانی
 
۱۵۶۳

بابافغانی » دیوان اشعار » ترکیبات » ترکیب بند در مدح رستم بیگ بن مقصود بیگ آق قوینلو

 

... پر گشت شیشه های فلک روز عیش تو

از بسکه موج زد ز گلاب و نبید بزم

تا بنده باد ذات شریفت که شمع وار ...

... جام لباب از می توفیق می دهد

ای در کفت بموجب حکمت حلال جام

بستان ز دست ساقی صاحب جمال جام ...

بابافغانی
 
۱۵۶۴

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

... بیا جانا اگر خواهی تماشای لب آبی

نشین بر گوشۀ چشم و ببین این موج دریا را

فضای دلگشا دادند از فیض رخت لیکن ...

شاهدی
 
۱۵۶۵

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱

 

ای وجود تو اصل هر موجود

هستی و بوده ای و خواهی بود ...

... هرچه آن در نشیب و در اوج است

تو محیطی و آن موجست

موج اگر نیست بحر را چه غمست

بحر اگر نیست موج خود عدمست

موج دریاست این جهان خراب

بی ثباتست همچو نقش بر آب

گه ز موج دگر خورد بر هم

گه ز باد هوا شود در هم ...

... کشتی افکنده ام درین گرداب

کشتی من ز موج بیرون بر

همچو نوحش بر اوج گردون بر ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۶۶

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۰ - آغاز قصهٔ شاه و درویش

 

... چشمه آب زندگی لب او

موج آن سیم غبغب او

از دهانش نشانه هیچ نبود ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۶۷

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۷ - به شهر آمدن شه‌زاده

 

... در زمین است و آب شده

موج او سر بر آسمان می سود

یعنی از ماه تا به ماهی بود ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۶۸

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۸ - اقامت شاه‌زاده بر لب دریا و کدا بر کوه

 

... بر لب آن محسط شورانگیز

لجه موج خیز گوهرریز

بود کوهی که گفته شد زین پیش ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۶۹

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۸ - عزیمت کردن شاه بر سر خصم و ظفر یافتن او بر دشمن و کشته شدن رقیب

 

... آب از یخ قبای آهن ساخت

موجش از سهم قوس جوشن ساخت

یخ چو آیینه ای مشکل شد ...

... بس که روی زمین پر از خون شد

موج آن چون شفق به گردون شد

شفقی کو به اوج گردون ست ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۰

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

... این چه قدست و چه رفتار و چه شیرین حرکات

گوییا موج زنان می گذرد آب حیات

گر بیاد لب او زهر دهندم که بنوش ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۱

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

... می کنم شکر و ندارم گله از بیش و کمت

عاشق دلشده را موج غم از سر بگذشت

دست او گیر که افتاده به دریای غمت ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۲

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

... آن تن پاک از لطافت هست چون آب حیات

غالبا موج همان آبست شکل جوشنش

حیف باشد زخم تیر او بچشم دشمنان ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۳

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

... زانکه بدور توام از غم دوران خلاص

کاش بساحل کشد رخت من از موج غم

آنکه شد از لطف او نوح ز توفان خلاص ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۴

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

... می توان جام خود از شوق به هجران دادن

گر چنین موج زند اشک هلالی هر دم

خانمان را همه خواهیم به توفان دادن

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۵

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

... ولی دیوار داد از جانب همسایه نم بیرون

نه اشکست این که موج انگیخت خوناب دل از چشمم

نه آهست این که جان از خانه تن زد علم بیرون ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۶

هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۵۰ - در صفت این کتاب و خاتمه این خطاب گوید

 

هلالی این چه دریای معانیست

که موج آن ز بحر آسمانیست

چه نظم آبدارست این که گفتی ...

هلالی جغتایی
 
۱۵۷۷

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۱۷

 

... شاهدی در نظرش این همه جولان دارد

با خط موج مگو جدول آبست که هست

لوح تعلیم و چمن طرز دبستان دارد ...

... که ندارد فلک این نیز اگر آن دارد

جدول آب که از موج نمودست حباب

همچو تاریست که درهای درخشان دارد ...

فضولی
 
۱۵۷۸

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - قصیدهٔ انیس القلب در جواب قصیدهٔ بحر الابرار خاقانی

 

... چه می گویی که حالا می ستانی از مسلمانش

جهان شوریده دریاییست کز امواج آن موجی

بدور نوح پیدا شد لقب کردند طوفانش ...

... چو واصل گشت طالب ز انقلاب دهر کی ترسد

چو بط از غرقه هست ایمن چه باک از موج عمانش

مشو نومید در ایزدشناسی گر نه ای کاذب ...

فضولی
 
۱۵۷۹

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

... بقصد دوری من می گشاید عقد کاکل را

صبا را جویبار از موج در زنجیر می دارد

بجرم آن که با زلفت برابر گفت سنبل را ...

فضولی
 
۱۵۸۰

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

... سبب آن خواب شد بیداری چشم پر آبم را

ز باد تند ناصح موج دریا بیش می گردد

چه سود از کثرت پندت دل پر اضطرابم را ...

فضولی
 
 
۱
۷۷
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۲۶۳