گنجور

 
هلالی جغتایی

دل به امید کرم دادم و دیدم ستمت

چه ستم‌ها که ندیدم به امید کرمت؟

دارم آن سر: که به خاک قدمت سر بنهم

غیر ازینم هوسی نیست، به خاک قدمت

تویی آن پادشه مملکت حسن، که نیست

حشمت و خیل بتان درخور خیل و حشمت

لطف تو کم ز کم و جور تو بیش از بیش است

می‌کنم شکر و ندارم گله از بیش و کمت

عاشق دلشده را موج غم از سر بگذشت

دست او گیر، که افتاده به دریای غمت

رقم از مشک زدی بر رخش، ای کاتب صنع

آفرین بر تو و بر خامهٔ مشکین رقمت!

دفتر شرح غمت رفت، هلالی، همه جا

گرچه صد ره ببریدیم زبان قلمت

 
 
 
شمارهٔ ۸۳ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حکیم نزاری

بکشم گر همه کوه است وز آهن ستمت

بر ندارم به جفا چشم امید از کرمت

تا بمیرم زغمت روی نتابم هرگز

وین تفاخر نه بس آخر که بمیرم ز غمت

در وفای تو نشینم که توانم بر خواست

[...]

خواجوی کرمانی

ای فلک سبزه ئی از صحن ریاض کرمت

بیت معمور مقامی ز حریم حرمت

آسمان چرخ زنان گرد زمین می گردد

تا مگر خاک شود پیش غبار قدمت

گاو گردون زره کاهکشان بگریزد

[...]

جامی

پیش ازان دم که دهم جان من بیدل ز غمت

قدمی نه که شوم خاک به زیر قدمت

رحمتی کن که من تشنه جگر می میرم

چشم بر رشحه آبی ز سحاب کرمت

خوش بران رخش که در جلوه گه حشمت و ناز

[...]

فضولی

ای طربخانه دل خلوت سلطان غمت

پرده دیده سراپرده خاک قدمت

وعده داد مرا ماه من امشب ای صبح

بخدا گر همه صدقست نگه داردمت

بعلاجی دگرم حال مگردان که مرا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فضولی
صامت بروجردی

ای علمدار به خون غوطه‌ورم کو علمت

به سر خاک به نمود مکان از ستمت

نظری سوی برادر بنما باز که باز

جانی آید به بدن از نگه دم به دمت

فرش سم فرس خصم شده پیکر تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه