گنجور

 
۱۵۰۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در نعت رسول اکرم

 

... نیست در هفت آسمان دیگر چنو یک محتشم

بر سر این چرخ گردان جاه او بینی نشان

بر نهاد عرش یزدان نام او بینی رقم ...

... وز سعادت با نعم شد آنکه گفت او را نعم

چرخ اعظم آمده پیش قیامش در رکوع

طارم کسرا از او کسر و ز جاه او به خم ...

سنایی
 
۱۵۰۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸

 

... جوشن بدر بهرام را بشکن عطارد را قلم

نه چرخ مان نه قدر او نه عقل نه صدر او

نه جان مان نه غدر او نه خیل مان و نه حشم ...

... خوبی به چشمت گست شد شد ایمن از جور و ستم

ای چرخ را رفعت ز تو ای ملک را دولت ز تو

ای خلد را نعمت ز تو قلب ست بی نامت درم ...

... چون بر سر منبر شود شهری پر از گوهر شود

بر چرخ نطقش بر شود روح الامین گوید نعم

بگشای کوی آنک قدم بر بای عقل آنک عدم ...

سنایی
 
۱۵۰۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹

 

... گرفته دوست به دام و کشیده رطل به دم

ز چرخ زهره به زیر آمده به زاری زیر

ز کوه کبک به بانگ آمده به ناله بم ...

... گزیده و جدی با صدهزار فوج نغم

زمین و چرخ خبر یافته ز حال دلم

بمانده خیره و پوشیده جامه ماتم ...

... ظلام مشرق بر چهر روز مستولی

سواد مغرب در طبع چرخ مستحکم

مرا دل اندر راه و دو دیده در حرکات ...

سنایی
 
۱۵۰۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود

 

... بسازد اختر بهر زوال باخترم

وگر ز مردی بر هفت چرخ پای نهم

نه سر ز چنبر گردون دون برون ببرم ...

سنایی
 
۱۵۰۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۳ - در احوال خود گوید

 

... ز بد سیرتی سغبه شر و شورم

درین زیر چرخ از مزاج عناصر

گهی دیوم و گه ددم گه ستورم ...

سنایی
 
۱۵۰۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱

 

... خاک بر شیب و بر فراز کنیم

ز بر و زیر چرخ هرزه زنیم

آن به از هر دو احتراز کنیم ...

سنایی
 
۱۵۰۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی

 

... خلعت سلطان اعظم خسرو گردون شکن

شد شهاب چرخ بر تشبیه کلکت مبتلا

گشت تاج هور بر شکل دواتت مفتتن ...

سنایی
 
۱۵۰۸

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش علی‌بن حسن بحری

 

... امام صنعت تازی علی ابن حسن بحری

که شد رایش ز چرخ اعلا و رویش ز آفتاب احسن

امام عالم کافی که چون او درگه صنعت ...

... تواضع دوستر داری چو گوهر در بن دریا

و گرنه چرخ بایستی چو کیوان مر ترا معدن

امام دانش و معنی تویی امروز هم هستند ...

سنایی
 
۱۵۰۹

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح نصرالله بن داود سرخسی

 

... دشمنش ار مرغ وار سوی هوا بر پرد

چرخ تنوری شود محور چون باب زن

ای به سخا دست تو ابر سعادت فشان ...

سنایی
 
۱۵۱۰

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح علی بن حسن

 

... بر رسد از وی بگوید شرح احوال زمن

لیک ایشان غافلند از گردش چرخ بلند

تا تو اندر پیش ایشانی چو سیف ذوالیزن ...

سنایی
 
۱۵۱۱

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح قاضی نجم‌الدین حسن غزنوی

 

... جز به پیش راستی چفته نشد چون نون ان

شمع ما را گر لگن کردست چرخ از خاک و خون

هست شمع گفت او را سمع هشیاران لگن ...

سنایی
 
۱۵۱۲

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴

 

... پس تو در چاه طبیعت چند باشی با وسن

چرخ گردان این رسن را می رساند تا به چاه

گر همی صحرات باید چنگ در زن در رسن ...

سنایی
 
۱۵۱۳

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - معروفی بود زن سلیطه‌ای داشت او را به قاضی برده بود و رنج می‌نمود در حق وی گوید

 

... تا کی از پرورش و تربیت بد سیران

از تو و گردش چرخت چه هنر باشد پس

چون تهی دست بوند از تو همه پر هنران ...

... جرم از اجرام ندانند به جز کوردلان

طمع از چرخ ندارند مگر خیره سران

زان که از قاعده قسمت در پرده راز

چرخ پیمایان دورند و ستاره شمران

همه بادست حدیث فلک و سیر نجوم

باده دارد همه خوشی و دگر باده خوران

دولت نو چو همی می ندهد چرخ کهن

ما و باده کهن و مطرب و نو خط پسران ...

سنایی
 
۱۵۱۴

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح محمد ترکین بغراخان

 

چرخ نارد به حکم صدر دوران

جان نزاید به سعی چار ارکان ...

سنایی
 
۱۵۱۵

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰

 

... در کمر بندند گلها همچو نی پیشت میان

هم بهار عمر تو دوران چرخ آرد به سر

بی بقا گردی چو گل بر شاخ و خار اندر خزان ...

سنایی
 
۱۵۱۶

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح سرهنگ محمدبن فرج نو آبادی

 

... چو ابر و بحر ببخش و چو ماه و مهر بتاب

چو چرخ و شیر بگرد و چو سنگ و کوه بمان

سنایی
 
۱۵۱۷

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۸ - موعظه در وصول به عالم لاهوت

 

... تو چون زین دامگاه دیو دوری جویی از دیوان

به جمله بگسل آن گه روی سوی چرخ اعلا کن

اگر خواهی که در وحدت روانت پادشا گردد ...

سنایی
 
۱۵۱۸

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - ترجیع در مدح تاج‌الدین ابوبکربن محمد

 

... نشگفت که تایید الاهیست وزیرش

بر چرخ عجب نیست گر از روی تفاخر

ناهید مغنی شود و تیر دبیرش ...

... وز خشم تو در ابروی بدخواه تو چین باد

چونان که تو در دایره چرخ نگینی

بر چشمه خور نام تو چون نقش نگین باد ...

سنایی
 
۱۵۱۹

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین

 

... تا چند گویم ای مه دی ماه و حال او

خود در کمال چرخ نه بس آب و روشنیست

ای خاک تیره بر سر چرخ و کمال او

خون فنا بریخته کو ریخت خون او ...

... با روح او چو حور نشسته خصال او

چرخ ار فرو شکست صدف را فرو شکست

او را چو دست بر گهر لایزال او ...

... گشت زمانه گشت پشیمان ز کار خویش

چرخ از میان خاک چو بیند جمال تو

شرم آیدش ز گردش ز نهار خوار خویش ...

سنایی
 
۱۵۲۰

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند موشح در مدح خواجه امام محمد بن محمد

 

... اینت اقبال تمام از چاکریش ایام را

مایه فضلش به دست آورد تیر چرخ را

رایت رایش شکست آرد کمان سام را

زآنکه بر چرخ چهارم بهر خدمت آفتاب

پیش روی همچو بدرش پشت خم آمد هلال ...

... لفظش این باشد که پیش آی ای امام بن امام

رو که چرخ پیر نیز از بهر نفع عام و خاص

یک جوان هرگز چو تو بیرون نیارد والسلام ...

... آنکه روشن دیده گشت از گرد شادروان تو

یافه از کین تو ماند جرم چرخ و جسم ماه

روشن از مهر تو باشد جسم ما چون جان تو ...

... ای محمد خلق یوسف خلقت اندر صدر تو

حسن خلقت کرد چون ما چرخ را ز احسان تو

جام احسان تو تا گردان شد اندر وقت تو ...

سنایی
 
 
۱
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۷۸
۴۹۲