گنجور

 
۱۲۸۱

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳

 

تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم

چون لاله دور از تو جز خون کفن ندارم

در پای اوفتادم زیرا که سر ندارد ...

... بر نه به لطف دستی کز حد گذشت دانی

بی لاله زار رویت این ناله های زارم

چون دم نمی توان زد با هیچکس ز عشقت ...

عطار
 
۱۲۸۲

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۶

 

... زین چشم ستاره بار درگیرم

هر روز ز لاله زار روی او

صد ناله زار زار درگیرم ...

عطار
 
۱۲۸۳

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵

 

... ور شدم خسته و کشته کفنی نیست مرا

بی گل روی تو چون لاله بس از خون کفنم

ور شوم سوخته و آب ندارم بر لب ...

عطار
 
۱۲۸۴

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲

 

... وی عجب عزم فخر آب جاه کنم

همچو لاله کلاه در خونم

چه حدیث سر و کلاه کنم ...

عطار
 
۱۲۸۵

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸

 

... خاک راه تن به تن باید شدن

همچو لاله غرقه در خون جگر

زنده در زیر کفن باید شدن ...

عطار
 
۱۲۸۶

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۷

 

... مطرب ز بانگ ارغنون کرده حریفان را زبون

ساقی ز جام لاله گون خون معطر ریخته

چون گل بتان سیمبر بر کف نهاده جام زر ...

عطار
 
۱۲۸۷

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۱

 

... زیرا که خریدند به صد سود و زیانی

چون لاله دلم سوخته تن غرقه خون است

تا یافته ام گرد رخت لاله ستانی

چون حال من سوخته دل تنگ درآمد ...

عطار
 
۱۲۸۸

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۲

 

... گه به مژگان صف ختن شکنی

گه لب همچو لاله بگشایی

روز بازار یاسمن شکنی ...

عطار
 
۱۲۸۹

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵

 

... ازین جهت جهد آتش ز صخره صما

ز سنگ لاله از آن می دمد که خونین شد

ز بیم خار سر رمح تو دل خارا ...

عطار
 
۱۲۹۰

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹

 

... در دل خاک ز بس خون دل تازه که هست

نیست آن لاله که از خاک دمد خون تر است

شکم خاک پر از خون دل سوختگان است ...

عطار
 
۱۲۹۱

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵

 

... ابر خوش بار به یکبار ز بر می آرد

کوه با لاله به هم بند کمر می بندد

کبک از تیغ برون سر به کمر می آرد ...

... یاسمن دست زنان بر سر گل می نازد

لاله دل از دل من سوخته تر می آرد

نرگس سیمبر آن را که فروشد عمرش ...

عطار
 
۱۲۹۲

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷

 

... غنچه را لب بسته بینی نسترن را پاره دل

لاله را در زیر خون بینی و نرگس را نزار

صبر باید کرد سالی راست تا گل بردمد ...

... خون دلهای عزیزان است در دل سوخته

آن همه سرخی که می بینی ز روی لاله زار

نرگس از چشم بتی رسته است و سنبل از خطی ...

عطار
 
۱۲۹۳

عطار » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲

 

... وز برگ بنفشه سایبان کن

چون لاله ز سر کله بینداز

سرخوش شو و دست در میان کن ...

عطار
 
۱۲۹۴

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

... بخیه با روی او فکندش لاجرم

تیغ را از لاله خون آلود کرد

گلشن نیلوفری از دود کرد ...

... یاسمین را چار ترکی برنهد

لاله را از خون کله بر سر نهد

گه نهد بر فرق نرگس تاج زر ...

عطار
 
۱۲۹۵

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

... ازان افراخت سر سوی جهانت

ز عشقت لاله هر دم خون دل خورد

ازاین ماندست دل پر خون و رخ زرد ...

عطار
 
۱۲۹۶

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

... بزاری و نزاری ناله می کرد

ز نرگس ارغوان پر لاله می کرد

یک اعرابی بر اشتر صبح گاهی ...

عطار
 
۱۲۹۷

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۵) حکایت ایاز و درد چشم او

 

... ز درد چشم چشمش همچو خون شد

دو نرگسدان چشمش لاله گون شد

علی الجمله چو روزی ده برآمد ...

عطار
 
۱۲۹۸

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۶) حکایت جرجیس علیه السلام

 

... تنش شد ذره ذره چون غباری

ز خاک او برآمد لاله زاری

میان این همه رنج و عذابش ...

عطار
 
۱۲۹۹

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

... ز باران خورده شیر چون شکر را

سر لاله چو در پای اوفتاده

کلاهش با کمر جای اوفتاده ...

... زمین چون آسمان زیر و زبر کرد

زمین از خون خصمان لاله زاری

هوا از تیرباران ژاله باری ...

عطار
 
۱۳۰۰

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر

 

... که تا برخیزد آتش یا نخیزد

چو لاله سرخ رویی بایدت زود

سیه دل تر ز لاله بایدت بود

ز سیر و گرسنه جز غم ندیدی ...

عطار
 
 
۱
۶۳
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۳۶۲